warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 1,973
» آخرین عضو: Master Joint
» موضوعات انجمن: 3,119
» ارسال‌های انجمن: 3,851

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 16 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 16 مهمان

آخرین موضوع‌ها
غمگین‌تر از تو
انجمن: شعر سیگار
آخرین ارسال توسط: HERCUL
دیروز، 09:52 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 12
عطرِ اردیبهشت
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/21، 07:35 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 22
طعم بهار
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/21، 07:34 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 12
۳۶۵
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/18، 12:55 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 23
گاهی شبها
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/16، 01:36 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 129
نبودنت
انجمن: شعر سیگار
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/13، 01:39 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 163
چایِ باران
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/09، 02:59 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 55
در دست تعمیر اند...!
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/08، 01:34 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 37
دو قرن سکوت
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/08، 01:33 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 45
می چسبد در این بهار
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2024/04/04، 04:54 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 54

 
  یک روز برای خودت ...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:42 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

روزهایی را هم برای خودت زندگی کن

برایِ خودت شاخه گلی بخر

به دیدن خودت برو،

موسیقی مورد ِ علاقه ات را گوش بده

به گلدان تاقچه ی اتاقت آبی بده

به آدمها بی منت لبخندی بزن

بر سر کودکی دست نوازشی بکش

برگرد به خانه،

دوشی بگیر

پیپت را چاق کن

قهوه ای بنوش

در آینه نگاه کن

چشمکی بزن و بگو

سلام رفیق!

حال تنهاییت چطور است؟!

مبادا خودت را از یاد ببری... .
تنهایی دلتنگی

چاپ این مطلب

  "میم" مثل " مرد
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:40 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  33195057.jpg]

گاهی هم اینجوری فکر کنید بد نیست
اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ خوابش از تو کوتاهتر و خواب ابدیش از تو طولانی.... آسایش برایش مفهومش آسایش توست پس صبح تا شب درپی آسایشی است که سهمش را ازعشق تو میجوید...اگر آنرا دریابی!! ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ... تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ... ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود... ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ... و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ... به او سخت نگیر..! او را خراب نکن..! ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..! ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..! کمی بوی تنش عرق آلود است طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است.... ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ... انتظار یک فنجان قهوه ی تلخ توقع زیادی نیست!!! از هر مرد ونامردی هرچه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده .اگر کم حرف میزند نمیخواهد کام تورا تلخ کند. ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ... آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..! ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..! ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..! ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست... آری یک مرد همیشه تنهاست چراکه سنگ صبور همه است و خودشانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد... یک ﻭقت هایی، یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ، ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ: "میم" مثل " مرد

چاپ این مطلب

  چه زیبا میگوید نلسون ماندلا.....
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:37 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  a1232644151213102a.jpg]
چه زیبا میگوید نلسون ماندلا.....
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟

"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ
"ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

به کسی که دوستش داری ""دلبسته"" باش نه وابسته!!!
هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر.
فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست!
"مقصد" لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم!

چایت را بنوش!
نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها......
دوستانه سخن بزرگان

چاپ این مطلب

  بی انصاف میلرزد ...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:33 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  HamMihan-201514636973178791439392921.6717.jpg]
بی انصاف


نمی دانم چه مرگش شده
این روزها
هی میلرزد
وقتی صبح
با صدایی بیدار می شوم و
میدوم سمت پنجره
زنِ همسایه کیف شوهرش را گرفته و مرد
پاشنه ی کفشش را بالا میکشد
کیف و آغوش را با هم میدهد
بی انصاف میلرزد
میلرزد

وقتی ظهر
میروم برایِ خودم سیگار بگیرم
و کنجِ غربتِ پارک دودش کنم
زن شامی اش را لقمه میکند و مرد
برایش نوشابه باز میکند
خنده هایشان کفترها را میپراند
بی انصاف میلرزد
میلرزد

وقتی شب
خودم را به رخوت کاناپه تکیه میدهم
هی کانال عوض میکنم
هی زن نگاهش در نگاهِ مرد گره می خورد و
هی مرد گره را کور میکند و
هی گارگردانِ لعنتی کات نمیدهد
بی انصاف میلرزد
میلرزد

تنها که باشی
دلت حتی
از دیدنِ یک " جفت " کفش هم
میلرزد !
.
.
شعر: سمانه سوادی

چاپ این مطلب

  تقدیم به تمام آنهایی که منتظرند ، به کسانی که امید برگشت دارند ...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:30 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  iCoff.ee-%D8%A2%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D9%81%...%D9%87.jpg]

تقدیم به تمام آنهایی که منتظرند ، به کسانی که امید برگشت دارند ...
حتی کسانی که هیچ آمدنی را دیگر باور ندارند ...

" نیکی فیروز کوهی "



نازنینم !
عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن
اجبار است
اینجا هیچ چیز محدودم نمیکند
نه زمان
که خودت میدانی تنهایی ثانیه ها را ثابت تر از هر گونه مروری میکند
و نظمِ تکرارِ لحظه ها ، درد ناکترین اتفاقی ست که برای روحِ همیشه منتظرت میافتد
نه مکان
راستی میدانستی سیاهچال ، پنجره ندارد ؟
اعترافش هم وحشتناک است ، ولی همین تاریکی ، همین سکوت محض ، این درد ، تو را به من نزدیکتر میکند
و نه آدم ها
با حضورهای کم رنگشان
با بودنهایی که به بدترین وجه ممکن واقعه ی نبودن تو را یادآوری میکنند
با منطقی که من نمیفهمم
با احساسی که آنها نمیفهمند
بعد از تو ، هیچ چیزِ آدمها ، جز لحظه ی وداعشان ، برای من شور آفرین نیست ..
می بینی ؟ چیز بیشتری برای فرو ریختن ندارم
هیچ چیز محدودم نمیکند ، جز جاده ها
جاده ها شریک جرمند با رفتن تو
جاده یعنی نبودن ناگهانی
یعنی باد
خاک
گذر گاه
قهوه خانه های نیمه راه
و تمام اینها میتوانند یک نفر را با خود ببرند
و میتوانند یک نفر را با خود باز گردانند ..
تکلیفِ من با راهی که رفتی ، هرگز روشن نشد
دو راهی ، اینجاست که من ایستاده ام ، نه جایی که تو رفته ای
من هرگز به مرگهای بی دلیل اعتقاد نداشته ام
برای من هیچ چیز برای همیشه نابود نخواهد شد
اینجا که من ایستادهام ، هیچ کس نمی میرد ..
هیچ عشقی نمی میرد ..
برای من راهی جز اعتقاد باقی نمانده است ..
وقتی تمام زندگی ات نیاز میشود
ایمان به بازگشت ..
سرسختانه ترین دغدغه ی روزگارت میشود در مه آلودگی ِ غمناکِ دنیایی که برای خودت ساخته ای
فکرِ آمدنِ تو ، فکرِ بیهوده ای نیست
حتی اگر بازگشتی نباشد ..
در سرگردانیِ بی انتهای من ، اگر امیدی نباشد ، تمام این عشق رو به بطالت میرود
همیشه گفته ام :
اسارت در خاطراتِ کهنه ، شیرین تر از تخریبِ احساس برای رهایی ست ..

چاپ این مطلب

  خیالت راحت...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:28 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  1443359894340427.png]
خیالت راحت ...

عشقـت قهوه ی تلخـی است ،

که با تمام وجــــــود ...

سر می کشـــم .

چاپ این مطلب

  قول..
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:25 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  HamMihan-20154342413270093261426313863.0758.jpg]


من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم
به تمام کوچه های بن بست
به تمام سنگفرشهای خیس
به تمام چترهای بسته
به تمام کافه های دنج

اما حالا که فنجان ها
از من نا امید شده اند
باور میکنم
از اول هم کافه چی
قولِ تو را
به قهوه ی دیگری داده بود !

از: سمانه سوادی

چاپ این مطلب

  بازی بس است ...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:23 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  500x503_1427368064458663.jpg]


دیگر بازی بس است
بیا شمشیر ها را کنار بگذاریم و فنجانی قهوه بخوریم
اما چرا دستان تو خونی و پشت من می سوزد؟

چاپ این مطلب

  قهوه چی...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:21 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcQDBj8nrPeoTL8VQngZmTK...coDiZ218UA]

قهوه چی زیاد قهوه ام را شیرین نکن
طعم روزگارم کم از تلخی قهوه ات نیست

چاپ این مطلب

  کافه چی شعر مینویسد...
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 03:19 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

[تصویر:  %DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D9%82%D9%87%D9...%DB%8C.jpg]


کافه چی بر روی میزها شعر می نویسد
اینجا طعم دلتنگی ها از قهوه هم تلخ تر است … !

چاپ این مطلب

© 2010– 2024
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است
طراحی و پشتیبانی :  پشتیبان وب