مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 19 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 19 مهمان
|
|
|
تریاق قهوه ... |
ارسال کننده: HERCUL - دیروز، 11:04 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
یک میز پر از خالی
دو نیمکت معطل تنها
نشسته منتظر یکی
تا نفس بکشد با تو
در تمام کافه های جهان
بوی سُکر آمیز عطر حضورت
و تریاق قهوه را...
|
|
|
دوستت دارم |
ارسال کننده: HERCUL - 2025/09/16، 01:20 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
بیا قانون
"دوستت دارم"
را بین خودمان وضع کنیم
صبح ها تلفنت را بردار
به عکسم خیره شو
طوری که انگار قرار است
برای همیشه نباشم
"صبحت بخیر"
را طوری بگو
که
"عزیزم" ها و
"جانم" هایش
آزاد شود
و بریزد به رگ هایم
بگذار همین اول صبح تنِ من برایت بلرزد
و بترسم که مبادا روزی نباشی
دو فنجان قهوه ی ساده را بگذارم
روی میز
و دلم بلرزد
برای شنیدن یک
" دوستت دارم"
و تو نگاهت را بپاشی
به فنجان های قهوه
و نگاه بی قرار من
دلم بخواهد که بگویی
" دوستت دارم"
و تو به جای هر بار گفتنش،
صدبار با نگاهت قربان صدقه م بروی
و من از فکر نداشتنت بمیرم
و اسپند دود کنم
بیا با همین قانون ساده
کمی زندگی کنیم
صبح ها تلفنت را بردار
به عکسم خیره شو
طوری که انگار قرار است
برای همیشه نباشم
"صبحت بخیر"
را طوری بگو
که
"عزیزم" ها و
"جانم" هایش
آزاد شود
و بریزد به رگ هایم
بگذار همین اول صبح تنِ من برایت بلرزد
و بترسم که مبادا روزی نباشی
دو فنجان قهوه ی ساده را بگذارم
روی میز
و دلم بلرزد
برای شنیدن یک
" دوستت دارم"
و تو نگاهت را بپاشی
به فنجان های قهوه
و نگاه بی قرار من
دلم بخواهد که بگویی
" دوستت دارم"
و تو به جای هر بار گفتنش،
صدبار با نگاهت قربان صدقه م بروی
و من از فکر نداشتنت بمیرم
و اسپند دود کنم
بیا با همین قانون ساده
کمی زندگی کنیم
|
|
|
جز جای خالیِ تو |
ارسال کننده: HERCUL - 2025/09/14، 11:46 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
صندلی های لهستانی
سیگارهای کوبایی ...
میزهای هندی
قهوه های فرانسوی ...
هیچ چیزِ این کافه ی لعنتی
جز جای خالیِ تو
اینقدر اهلِ این حوالی نیست ...
|
|
|
باید یکی باشد ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2025/09/09، 02:42 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
باید یکی باشد ...
یکی که دزدانه نگاهش کنی
دزدانه راه رفتنش را بپایی
و دزدانه ببوسی اش و محکم بغلش کنی
و در حضورش طعمِ تلخیِ قهوه ات را نفهمی
باید یکی باشد ...
که وقتی دلت برای مداد رنگی های کودکی ات تنگ شد ، به ناخن هایش خیره شوی و سوار بر رنگین کمانی به کودکی ات سفر کنی
باید یکی باشد ...
یکی که حصارِ تنهایی ات را بر هم زند و به تو بگوید که دوستَت دارم
آدم است دیگر
و آدمی به همین دوستَت دارم هاست که زنده است
|
|
|
قهوه یخ کرد |
ارسال کننده: HERCUL - 2025/09/07، 07:01 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
یک شب هم مهربان شده بودی؛
پاورچین پاورچین به خوابم آمدی
قهوه دم کردی
و در فنجان کوچکمان ریختی،
دلت نیامد صدایم کنی
بغلم کردی
قهوه یخ کرد،
من اما تا صبح گرم بودم
|
|
|
فال من |
ارسال کننده: HERCUL - 2025/09/06، 05:46 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
ڪمی از چشم هایت
درون فنجانم بریز
میخواهم این بار
رد نگاه قهوه ایت
سر از فال من در آورد
|
|
|
|