| مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
| کاربران آنلاین |
در حال حاضر 18 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 18 مهمان
|
|
|
| گاهی... |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/27، 12:06 AM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام می خواهی ؛
به دور از تمامِ دوست داشتن ها
به دور از تمامِ دلتنگی ها
به دور از تمامِ خواستن ها ، نخواستن ها ...
تو باشی و یک پیپ ، یک فنجان قهوه ی داغ ، چند تکه شکلاتِ تلخ و یک موسیقیِ ملایم ،
چشمانت را ببندی ، لم بدهی وسطِ یک بیخیالیِ مطلق و تا چشم کار می کند ؛ عینِ خیالت نباشد !
|
|
|
| گم بشیم! |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/27، 12:03 AM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
Let's get lost in a world made of old books, coffee,pipe ,camp fires, adventure, rainy days & late night conversations with people we love.
بیایید توی دنیایی ساخته از کتابهای قدیمی،قهوه،پیپ،آتیش کنار چادر،ماجراجویی،روزهای بارونی و گفتگوهای دیروقت شبونه، با کسایی که دوستشون داریم گم بشیم.
|
|
|
| مردِ من! |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/27، 12:01 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
همیشه فکر میکردم چشم های رنگی خاص اند !
اینکه مرد رویاهایم باید چشمانی رنگی داشته باشد
چشمانی که بشود انقدر از آن نوشت تا عالم و آدم را دیوانه کند ...
مردِ من!
چشمهای خاص را تو داری
چشمانِ قهوه ایی نچندان سوخته...
من حاضرم با قهوه ی چشم های تو کامم تلخ شود
تا اینکه سبزیِ درخت ها وآبیِ دریا حواسم را پرت کند!
|
|
|
| دلتنگی زن و مرد نمیشناسد... |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:54 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
مرد باشی یا زن فرقی نمیکند
دلت که بگیرد دستت از زمین و زمان کوتاه میشود
زن باشی،
لاک ناخنهایت را پاک میکنی، موهایت را گره میزنی یا گریه میکنی یا اینکه سرت را با بافتنی هایت گرم میکنی
مرد که باشی،
خیابان هارا قدم میزنی و
پیپ چوبی لعنتیت را روشن میکنی که مبادا بغضت بشکند و گریه شود ...
فرقی نمیکند،
دلتنگی زن و مرد نمیشناسد...
|
|
|
| من که کنارت بودم! |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:52 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
 |
همیشه سیگار کشیدنت عذابم میداد
راستشو بخوای بیشتر از روی حسادتم بود!
نکه بخوام مثل شاعرها و نویسنده ها بگم چون لبات بهش میخورد حسودیم میشد نه...!
حسادت میکردم
چون میدونستم آدما وقتی سیگاری میشن که خیلی غصه داشته باشن...
و غصه داشتن میتونه از نداشتن یه آدم به وجود بیاد!
من که کنارت بودم!
پس مطمئنا اونی که غُصشو میخوردی من نبودم!
|
|
|
| لبخندهم میتواند بی رحم باشد! |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:51 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
 |
لبخندهم میتواند بی رحم باشد!
مثلاوقتی که ازعصبانیت محکم میزنی روی سینه اش و ژست میگیری، ازپاکت سیگار، یکی راگوشه لبت میگذاری وسیگارروی لبت بهانه میشودتابریده بریده بگویی ازچشمم افتادی
ازصمیم قلب میدانی که دوستش داری و چندساعت بعدهمه چیزفراموش میشود.
اماوقتی واقعاهمه چیز تمام شده باشد
نه روی سینه اش میکوبی
نه باژست سیگارروشن میکنی
نه میگویی ازچشمت افتاده
فقط یه لبخندسردکوتاه میزنی وبانگاه دنباله دار میگویی خداحافظ...
|
|
|
| این تلخ بوسه... |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:50 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
 |
.
سیگار میڪشم
تا از هر بوسه اش
شعله ای متولد شود
با هر پک آن ڪامی بگیرم
از شعلای سوزانش
تا با حسرت ڪامش
برلبش بنشانم
اندوه اندیشه ام را...
در طعنه سیگاری روشن ڪنم
تا از عطر بوی لبم
دودی رها ڪنم به عشق لب#تو
این تلخ بوسه...
شڪست نبودنی است
از خستگی ثانیه های بدون تو
ڪه تلخی نبودن هایت را
با طعنه سیگاری روشن می کنم،
سیگاری میکشم با طعم بوسه
تا شعری شوی در یک روز خیالی
از ڪوچه دلم رد شوی...
|
|
|
| یک روز |
|
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:48 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
یک روز می فهمی، شبیهش میشوی، اما
فریادهای تو کجا و آه پنهانی
او پشت قاب عینکش در خود فرو رفته
در کافه ای با قهوهو پیپ و پاییز طولانی
|
|
|
|