warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

انجمن پیپ ایران فقط برای اعضای قدیمی و ثبت نام شده فعال است و عضو جدید نمی پذیرد
جهت ادامه فعالیت در انجمن سفر و پیپ
tripandpipe.com عضو شوید

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 1,983
» آخرین عضو: [email protected]
» موضوعات انجمن: 3,400
» ارسال‌های انجمن: 4,126

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 32 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 32 مهمان

آخرین موضوع‌ها
در قهوه ی چشما...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/05، 02:41 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 23
امروز بازهم پ�...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/04، 10:47 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 28
اين بار واقعا ...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/03، 07:29 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 29
پاییز شکوفه م�...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/02، 10:46 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 36
يك فنجان قهوه
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/01، 06:24 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 32
قهوه ی غروب ها...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/29، 10:01 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 71
مرا به یک کافه...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/28، 03:07 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 64
قهوه ای می خور...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/27، 02:55 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 54
قهوه خوشمزست ....
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/26، 05:36 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 79
قهوه و فااالم ...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/25، 12:20 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 71

 
  فرق میان ما دوتا...
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/26، 11:45 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

تو خنده بر لب میزنی من صحبت از غم میکنم
تو قهوه مینوشی به عشق من چای غم دم میکنم


تو رنگ ِشــادی میـــزنی بــر آرزوهــایت وَ من
از آرزوهــــای خـودم میســوزم و کــم میکنم


تو از تبـــار دلخــوشی مـن از تبــار درد و غــم
تو رخت ِشـادی را به تن من رختِ ماتم میکنم


تو چون بهار و من خزان دردی نهان درسینه ام
هرشب بساطِ گـریه را در خـود فراهم میکنم


تو گرمِ همصحبت ولی من مانده ام در بیکسی
مهمـانِ خـود در هــر نفس ، آهِ دمـادم میـکنم


از مـن گریـزان سایـه ام دلخستـه از نامردمی
گاهی گله از دست خود گاهی از عالم میکنم


آری میان ما دو تا فرق فراوان بود و هست
سنگِ صبــورم کــه گله از ظلــمِ آدم میــکـنم

چاپ این مطلب

  َشهادت حضرت علی (ع)
ارسال کننده: ads.pasargad - 2020/05/13، 01:42 PM - انجمن: اخبار مناسبتی| تسلیت و تبریک و ... - بدون پاسخ

[تصویر:  pasargggg888.jpg]
فرا رسیدن ایام سوگواری امیرالمومنین امام علی (ع) تسلیت باد
التماس دعا
جمعه ٢٦ ارديبهشت پاسارگادتاباك تعطيل می باشد

چاپ این مطلب

  شب می‌رسد
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:19 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

شب می‌رسد زمین و زمان خواب میرود
من با خیال روی تو بیدار ... دارمت
دیوانگی‌ست اینکه فقط در تخیّل‌ام
در انتظار لحظه‌ی دیدار ... دارمت

شب می‌رسد به نیمه و در من شروع توست
اندیشه‌ام دچار ِ همین بی‌قراری است
پیپ و قرص خواب و کمی شعر تلخ‌تر
این بدترین مقدمه‌ی سوگواری است

من سوگوار ساعت پایان امشبم
خورشید من به صحنه‌ی فردا نمیرسد
این شکوه‌ها و اینهمه فریاد و هق‌هق‌ام
حتا به بیخ ِ گوش شماها  نمی رسد

چیزی نمانده بود لباس سیاه را
از پیکر مُکدّر ِ دنیا  در آورم
چیزی نمانده بود که پاییز زرد را
با سبزه‌های چشم تو از پا در آورم

چیزی نمانده بود که این شعر خیس من
دست تو را بگیرد و تا من  رساندَت
چیزی نمانده بود که آغوش گرم من
از سوز ِ روزهای زمستان رهاندَت

چیزی نمانده بود که باغ بهشت را
پروردگار عشق به نامم زند... نشد
لعنت به سیب سرخ و من و بیشعوری ام
" حوّا "  دلیل ِ این گنه ِ مستند نشد!!

چیزی نمانده بود و نمانده ست هیچ چیز!
حالم خوش است با همه ی " هیچ چیز" ها
فردا پَر و  خودم پَر  و تو پَر   کلاغ پَر
پرواز میکند همه‌ی "ناعزیز" ها

حالم خوش است و تکیه زدم روی صندلی
دارم برای مرگ خودم ،ساز میزنم
دیوار میزنم به سرم بلکه بشکند...
هی میزنم نمی‌شکند ، باز  میزنم

حالم خوش است و بیخبر از تو که نیستی
افتاده ام درون خودم جیغ میکشم
افتاده ام به گستره ی وان ِ بیکسی
روی تمام زندگی ام  تیغ میکشم

من شعر میشوم که پس از سالهای سال
در فکر و ذهن و روی لبت زندگی کنم
وقتی که بر لبان تو تکرار می‌شوم
خون گریه در نهایت شرمندگی کنم

چاپ این مطلب

  در چشمهای او هزاران درخت قهوه بود
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:18 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

در چشمهای او هزاران درخت قهوه بود
که بی‌خوابی مرا تعبیر می‌نمود
باران بود که می‌بارید
و او بود که سخن می‌گفت
و من بود که می‌شنود

او می‌گفت: باید قلب‌های خود را
عشق بیاموزیم
و من می‌گفت: عشق غولی است
که در شیشه نمی‌گنجد

باران بود که بند آمده بود
و در بود که بازمانده بود
و او بود که رفته بود

چاپ این مطلب

  #تُ
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:17 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

#تُ
همان قهوه ی تلخِ سرِ صبحی
و من
دلبسته به شیرین ترین تلخیِ دنیا..

چاپ این مطلب

  عاشق که می شوی
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:15 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

عاشق که می شوی
تمام جهان نشانه معشوقه ات دارند
یک موسیقی زیبا
یک فنجان قهوه ی تلخ
یک پیپ پاسارگادتاباکی
یک خیابان خلوت و ساکت
به آسمان که نگاه می کنی
کبوترانی که پرواز می کنند
همه تو را امید می دهند
حتما که نباید هدهد خبری بیاورد
گاهی کلاغی هم از معشوقه ات پیام دارد
جهان عاشقی زیباست آنقدر زیباست
که آواره شدنش هم زیباست
مردن در عاشقی هم زیباست ...

چاپ این مطلب

  بارانی نمی آید
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:12 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

هوا غمگین و طوفانیست ، بارانی نمی آید
قدم هایم به اَندامِ خیابانی نمی آید

تنم میلرزد و آیینه در تصویر میلرزد
چرا آرامشِ ساعاتِ بُحرانی نمی آید؟

دلم میخواست پُر باشد جهانِ خالی ام از تو
ولی افسوس پُر بودن ، به لیوانی نمی آید

نمک بر زخم هایم زد ، چه زنجیری به پایم زد
برای بُردنم حتّی ، نگهبانی نمی آید

همیشه چشم در راهم بیایی از سفر امّا
کسی دیگر بجز فکرت به مهمانی نمی آید

شبیه آخرین کبریت ، بعد از آخرین سیگار
که میسوزد ولی انگار ، پایانی نمی آید

هوا دم دارد و محتاج بارانم هنوز امّا
قدم هایم به اندام خیابانی نمی آید

چاپ این مطلب

  او یک «زن» است اگر میتوانی «مرد» باش.
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:10 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

زن ، بام نیست
تا برای هواخوری به سراغش بروی
آسمان است پرواز را بیاموز

سیگار نیست
که بکشی و تمامش کنی
اکسیژن است او را نفس بکش

روزنامه نیست که بخوانی و
روی نیمکتی جا بگذاری
کتاب است او را زندگی کن

او یک «زن» است اگر میتوانی «مرد» باش.

# سیمین بهبهانی

چاپ این مطلب

  خوش به حال مردها . . .
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:09 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

خوش به حال مردها . . .
دلشان که بگیرد؛
پیپ می کشند...
هر زمان هم که باشد ، بدون ترس ودلهره، به دلِ خیابان میزنند ...
حتی اگر شد ، وسایل دم دستشان را می شکنند ...!
اما ما زن ها چه؟؟
نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است
نه سیگار ، با طبع لطیفمان سازگار...
نه دلِ شکستن ظرف ها را داریم...!
ما زن ها ... دلمان که میگیرد؛
زورمان به موهایمان می رسد،
به ناخن هایمان می رسد،
به بغضمان میرسد...
ما زن ها... درمواقع دلتنگی، خیلی قوی که باشیم .. نهایتش ... گوشه ای مچاله می شویم ... و بی صدا می میریم....!

چاپ این مطلب

  اسباب بازی
ارسال کننده: HERCUL - 2020/05/04، 07:06 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

باز شب شد ،باز هم سیگار
پشت هم_ نخ به نخ مثه رگبار

آتش و فندکی نمی خواهم
آتش اینکی بر آن یک یار

حال من را کسی نپرسیده
منِ با من همیشه میجنگد

کودکی هایمان هنوز یادت هست؟
پای این دل هنوز میلنگد...

من به فکرم نمیرسید هرگز
مادر خاله بازیت بودم!

میشدی همسرم ،نفهمیدم
مثل اسبابِ بازیت بود

قطره قطره مرا تو بلعیدی
من خودم را به دست تو دادم

من همان موقع عاشقت بودم
من همان دم به چاه افتادم

کودکیهای من همانجا مرد
شامِ تارِ مرا چراغی نیست

بالشم دوباره نم دار است
بازگشتت... که اتفاقی نیست؟

چاپ این مطلب

© 2010– 2025
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است

web counter