مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 18 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 18 مهمان
|
|
|
مرد قهوه نوش |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/28، 06:14 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
تمام کافه های شهر میشناسندم
به نام مرد دلباخته قهوه نوش
تمام گدایان شهر میشناسندم
به نام مرد تهی دست قهوه نوش
|
|
|
کافه |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/27، 06:06 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
کافه
یک خاطره مشترک است!
از من و تو،قهوه...
قهوه
طعم ثانیه های بی توست
و نگاه خالی من
که گرا می گیرد
روی دستگیره در...
من شکر میخواهم...
|
|
|
کافه |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/26، 05:56 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
فایده ای ندارد
منتظر ماندن در کافه ای
که از در و دیوارش
نگاه تو می بارد
ده سالی میشود اما
که روزی یک ساعت اینجا می نشینم
و قهوه ای سفارش میدهم
که تلخی اش هرچه باشد
از نیامدن تو شیرین تر است...
|
|
|
کافه ویونا |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/25، 06:55 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
می گشایی درب کافه را
میان هجوم باد و برف
می پیچد
عطر گلهای بهاری
در قابی از حلقه های دود سیگار
گوینده رادیو میگوید:"امشب تا صبح برف می بارد"
سفر خیال من تا اجاق بی هیزم اتاق
و یخ بستگی زمستان
گوینده ادامه میدهد:"هرجا هستید تا صبح بمانید"
بازمیگردم به کافه
هجوم عطر گلها
چه زود بهار میشود.
|
|
|
|