مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 60 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 60 مهمان
|
|
|
نیستی... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/11، 06:16 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
من به کافه های بی تو سر نمیزنم......
وبه قهوه های بی تو لب....
نیستی
که آن فال همیشگی را برایم بگیری
|
|
|
کنت قرمز... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/11، 06:14 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
 |
هم صحبت تنهایی اش دیوان حافظ بود
چون از بیان دردهای خویش عاجز بود
ترسو نبود اما نه مثل شیر پر جرات
میباخت گاهی لیک تا آخر مبارز بود
او نقطه ای در انتهای جمله ای ساده
در سطر اول عشق اما در پرانتز بود
از زندگی مسخــــره دلسرد اگر می شد
دلگرمی اش این شعر های بی مجوز بود
پا در رکاب شعر کرد و رفت و راهی شد
آذوقه اش چای و کتاب و کنت قرمز بود
ایمان صابر
|
|
|
کافه انتظار |
ارسال کننده: bernabea - 2016/07/11، 06:03 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
کافه ای خواهم ساخت
و تمام میزهایش را
برای تو رزرو خواهم کرد
هر روز
راس ساعت دلتنگی
یک فنجان قهوه اسپرسو
و یک شاخه گل رز
روی همه میزهای کافه
آمدنت را انتظار می کشند...
|
|
|
قهوه و نبودنت |
ارسال کننده: bernabea - 2016/07/10، 09:10 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
قهوه مرا بلعیده است،
با نیامدنت
سالهاست که
در تلخی قهوه غوطه ورم...
|
|
|
قهوه لطفآ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/10، 02:49 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
از عشق نافرجام هم نه ، قهوه لطفا
دلگیرم و دلتنگ اما گله اصلا
درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا
خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم
آرام نه ، سرسام هم نه ، قهوه لطفا
آقا کمی موزیک هم با خود بیارید
تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا
خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-
نه ، مثل من ناکام هم نه ، قهوه لطفا
بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق
این واژه های خام هم نه ، قهوه لطفا
بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد
قلیان پشت بام هم نه ، قهوه لطفا
شیر و شکر نه شام هم نه ، قهوه لطفا
|
|
|
مانند دود سیگار... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/10، 02:47 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
 |
احساس میکنم برای بسیاری از مردم، هدف گذاری چیزی مانند پک زدن به سیگار است. در یک دم و بازدم معمولی، حرفهای شگفت میزنند و وعده های بزرگ میدهند. حرفهایشان مثل دود سیگار تمام فضا را پر میکند. دور و نزدیک، بوی آن را حس میکنند و فضا سرشار میشود از خواسته ها و آرزوهایشان.
اما کمی بعد، آن روحیه و فضا، درست مانند دود سیگار، پخش و ناپدید میشود و تنها چیزی که می ماند ته مانده بویی آزاردهنده است که به یاری خوشبوکننده های مختلف، باید اثر آن را از در و دیوار و لباس پاک کنیم.
فکر میکنم، هدفگذاری بیشتر شبیه تراشیدن یک مجسمه از سنگ است. اول باید سنگی پیدا کنیم، بزرگ. اما نه آنقدر بزرگ که از عهده تراشیدن آن بر نیاییم. از آن پس، هر روز با قلم بر روی آن کار کنیم و زوائد را حذف کنیم تا تصویری شفاف تر به دست آید. در این مرحله اطرافیان هنوز سنگی بی قواره را میبینند، اما ما میدانیم که درون آن سنگ در پی چه هستیم. دیر یا زود، سنگ شکل میگیرد و میتوان آن را مانند نشانه ای در ابتدای مسیر قرار داد. تا بدانیم از کجا آغاز کرده ایم و به کجا می رویم.
فکر میکنم این بهترین ترجمه Milestone باشد. واژه ای که در زبان فارسی، معادل مناسبی برای آن نمی شناسم...
|
|
|
|