مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
آمار انجمن |
» اعضا: 1,974
» آخرین عضو: kobraNiyazi
» موضوعات انجمن: 3,120
» ارسالهای انجمن: 3,852
آمار کامل
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 171 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 171 مهمان
|
|
|
قهوه ی من ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:43 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
تو را به آبادی چشم هات نخند
خنده هات مرض دارد
آدم را بیمار می کند
آخر آدم گناه دارد به خدا ...
یک بار حوا
یک بار شیرین
یک بار لیلا
حالا تو ...
نخند
خنده هات استعداد شگرفی دارند
برای بیمار کردن یک شهر
برای به بیابان فرستادن هزار مجنون
برای تیشه زدن به ریشه ی هزار فرهاد ..
نخند
خنده هات مرض دارند
آدم بیمار می شود
تو می روی
درد شروع می شود
آدم می پیچد به خودش
تو که برنمیگردی
حالش را نمی پرسی ...
قهوه ای بدجنس
شیرین نخند
آدم می بیند
مرض قند می گیرد
قند در دلش آب می شود
هوا برش می دارد
فرهاد می شود
تو میروی
می زند به سرش
سرش به سنگ می خورد
تیشه بر می دارد
می زند به ریشه اش ..
قهوه ای بدجنس
من عادت دارم تلخ بنوشم
تلخ شو
شیرین نباش
من که فرهادت نمی شوم !
یک بار مجنون شدم
هفت بیابان عشق را دویده ام
برای هفت پشتم بس است ...
قهوه ای بدجنس
با من گرم نگیر
سرد شو
تلخ شو
یک بار شیرین ِ داغ بی هوا سر کشیدم
هنوز گلوی سوخته ام بغض دارد ...
... هنوز دلم می سوزد !
قهوه ای بدجنس
نگو عزیزم
گرم نگیر با من
تابستان است
تنور عشق داغ است
به هر واژه میم مالکیت می چسبانی
فردا زمستان می شود
آدم برفی می شوی
تمام میم ها می افتند
روی سرم هوار می شود عشق ...
قهوه ای بدجنس
معمولی بیا
معمولی برو
بگذار معمولی دوستت داشته باشم ..
اصلا بیا فقط هم را
معمولی دوست داشته باشیم
من تو را بی لبخند
تو مرا بی شعر
باش؟ قهوه ای خوب من ... باش ؟
|
|
|
من قهوه ام ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:41 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
در فنجان خالی میشوم
شبیه عابران خسته
مرا قورت میدهی و من
راه قلبت را پیش میگیرم
در قهوه ای که
به رگهایت جاری است!
|
|
|
برای من یک قهوه ی تلخ لطفا!!! |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:39 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
آقا!
برای من یک قهوه ی تلخ لطفا!!!
میدانید،اتفاق شیرینی افتاده
من اما،در اضطراب رخداد یک اشتباه دوباره،دلشوره دارم..
آقا!
دراین حوالی تردید بیداد میکند....تردید آقا
بر سردر کافه تان حک کنید
به روزگاری که عشق به شکوهمندی لحظه واپسین یک شعبده بود!...
|
|
|
یک دو سه چهار پنج.... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:38 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
"دلم تنگ مي شود ، گاهي
براي
يک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ي داغ
سه روز تعطيلي زمستان
چهار خنده ي بلند
و
پنج انگشت دوست داشتني!"
|
|
|
شباهت تو با قهوه .... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:33 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
می دونی شباهت قهوه با تو چیه ؟؟؟
رقیقه مثل قلبت، خوش رنگ مثل چشمات، تلخ مثل دوریت
|
|
|
کافه ها جای قشنگی هستند |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:32 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
کافه ها جای قشنگی هستند
اگر
چشمی که دوستش داری روبرویت باشد
و جز برق نگاهش روشنایی نباشد
کافه ها جای قشنگی هستند
اگر انگشتی در حلقه ی فنجان قلاب شده
ولبهایی برایت عاشقانه فال بخواند
در حالی که شیرین ترین قهوه یعمرت را خورده باشی
بی تو اما
کافه ها جای دلتنگی ست
که فقط آنجا یک قهوه ی تلخ می چسبد.
|
|
|
|