مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
آمار انجمن |
» اعضا: 1,973
» آخرین عضو: Master Joint
» موضوعات انجمن: 3,116
» ارسالهای انجمن: 3,848
آمار کامل
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 99 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 99 مهمان
|
|
|
جنون... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/09، 02:57 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
|
با یک گریه ی مشترک
یک لیوان چای انفرادی و یک نخ سیگار
که دل کشیدنش را ندارم
جنون امشب را شروع می کنم
صبح دوباره همان آدم سابق می شوم
که به تمام دنیا صبح بخیر می گوید
|
|
|
نگاهم کرد و گفت : بکش … |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/09، 02:56 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
|
گفت : اینقدر سیگار نکش می میری
گفتم : اگه نکشم می میرم
گفت : اگه بکشی با درد می میری
گفتم : اگه نکشم از درد می میرم
گفت : هوای دودی جلوی درد رو نمی گیره
گفتم : هوای صاف جلوی مرگو می گیره؟
نگاهم کرد و گفت : بکش …
|
|
|
یادته؟... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/09، 02:55 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
|
یادته می گفتی یک نخ روشن کن دوتایی بکشیم ؟
از وقتی رفتی به یادت تمام سیگار ها رانصفه می کشم
|
|
|
ته سیگار هایم ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/09، 02:50 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
|
ته سیگار هایم پوکه های خاطرات است
که شلیک می کنم وسط مغزم
می کشد مرا
اما شاید تو را فراری دهداز ذهنم
همه را خطا زدم
پاکت بعدی خشابی دیگر …
|
|
|
در پی تو ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/09، 02:47 PM - انجمن: شعر سیگار
- بدون پاسخ
|
|
بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
|
|
|
قهوه ی من ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/07/08، 04:43 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
|
تو را به آبادی چشم هات نخند
خنده هات مرض دارد
آدم را بیمار می کند
آخر آدم گناه دارد به خدا ...
یک بار حوا
یک بار شیرین
یک بار لیلا
حالا تو ...
نخند
خنده هات استعداد شگرفی دارند
برای بیمار کردن یک شهر
برای به بیابان فرستادن هزار مجنون
برای تیشه زدن به ریشه ی هزار فرهاد ..
نخند
خنده هات مرض دارند
آدم بیمار می شود
تو می روی
درد شروع می شود
آدم می پیچد به خودش
تو که برنمیگردی
حالش را نمی پرسی ...
قهوه ای بدجنس
شیرین نخند
آدم می بیند
مرض قند می گیرد
قند در دلش آب می شود
هوا برش می دارد
فرهاد می شود
تو میروی
می زند به سرش
سرش به سنگ می خورد
تیشه بر می دارد
می زند به ریشه اش ..
قهوه ای بدجنس
من عادت دارم تلخ بنوشم
تلخ شو
شیرین نباش
من که فرهادت نمی شوم !
یک بار مجنون شدم
هفت بیابان عشق را دویده ام
برای هفت پشتم بس است ...
قهوه ای بدجنس
با من گرم نگیر
سرد شو
تلخ شو
یک بار شیرین ِ داغ بی هوا سر کشیدم
هنوز گلوی سوخته ام بغض دارد ...
... هنوز دلم می سوزد !
قهوه ای بدجنس
نگو عزیزم
گرم نگیر با من
تابستان است
تنور عشق داغ است
به هر واژه میم مالکیت می چسبانی
فردا زمستان می شود
آدم برفی می شوی
تمام میم ها می افتند
روی سرم هوار می شود عشق ...
قهوه ای بدجنس
معمولی بیا
معمولی برو
بگذار معمولی دوستت داشته باشم ..
اصلا بیا فقط هم را
معمولی دوست داشته باشیم
من تو را بی لبخند
تو مرا بی شعر
باش؟ قهوه ای خوب من ... باش ؟
|
|
|
|