مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 19 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 19 مهمان
|
|
|
این قهوه هم سرد شد، |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:20 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
این قهوه هم سرد شد، حتما باز هم پشت آن ترافیک همیشگی گیر کرده ای...
می دانی جانم، انتظار کشیدن دلهره دارد، دلهره از اینکه نیایی.
اما چشیدن این قهوه سرد ترسناک است!
بعضی چیزها نباید از دهن بیفتند، چون دیگر طعم گذشته را ندارند، من از خیلی دیر آمدن می ترسم.
بگذریم، شنیده ام فردا خیابان ها خلوت است،
پس قرارمان فردا، ساعت هفت، همان کافه همیشگی...
|
|
|
چشمان بلوطی |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:47 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
چشمان بلوطی ات
از سراشیبی
افتاب پاییز فرو میریزد
درون قهوه ای ک ب یادت
در دهان سکوتم
مزه بوسه های نداده ات رامیدهد
میبینی
چه شیرین
تلخم میکنی از حجم نبودنت
|
|
|
پناه می برم به فنجان قهوه ام |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:40 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
پناه می برم به فنجان قهوه ام
پناه می برم به سکوت
به پاییزبه اشک به این دفتر پرازخط خوردگی به تمام چیزهایی فکر میکردم
دوستشان ندارم یک روزبدون تو دوست نداشتنی ها
دوست داشتنی ترند ?
|
|
|
یک شب هم مهربان شده بودی؛ |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:39 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
یک شب هم مهربان شده بودی؛
پاورچین پاورچین به خوابم آمدی
قهوه دم کردی
و در فنجان کوچکمان ریختی،
دلت نیامد صدایم کنی
بغلم کردی
قهوه یخ کرد،
من اما تا صبح گرم بودم
|
|
|
میبینی چقدر "برف" به این فصل میاید |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:38 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
میبینی چقدر "برف" به این فصل میاید و با آمدنش همه ذوق کرده اند؟
میدانی چقدر یک فنجان قهوه ی گرم به لب ها میاید؟
میدانی چقدر لبخند به تو میاید؟
اصلا میدانی چقدر "تو" به "من" میایی و با نبودت ذوقِ همه ی این ها را از من گرفته ای؟
اصلا تو میدانی در این هوا تو را کم داشتن یعنی چه؟...
|
|
|
|