warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

انجمن پیپ ایران فقط برای اعضای قدیمی و ثبت نام شده فعال است و عضو جدید نمی پذیرد
جهت ادامه فعالیت در انجمن سفر و پیپ
tripandpipe.com عضو شوید

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 1,983
» آخرین عضو: [email protected]
» موضوعات انجمن: 3,402
» ارسال‌های انجمن: 4,128

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 13 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 13 مهمان

آخرین موضوع‌ها
لبخند بزن
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2 ساعت پیش
» پاسخ: 0
» بازدید: 3
لمس تن فنجان ق...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
دیروز، 03:37 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 15
در قهوه ی چشما...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/05، 02:41 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 34
امروز بازهم پ�...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/04، 10:47 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 33
اين بار واقعا ...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/03، 07:29 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 32
پاییز شکوفه م�...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/02، 10:46 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 46
يك فنجان قهوه
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/01، 06:24 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 35
قهوه ی غروب ها...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/29، 10:01 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 76
مرا به یک کافه...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/28، 03:07 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 65
قهوه ای می خور...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/27، 02:55 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 54

 
  "صبحانه ام"
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:05 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

یک فنجان قهوه به رسم عاشقی
چند قطعه قند، به رسم شیرینی
و یک عدد تو برای زندگیست
همه اش را روی میز میچینم،
و یک بوسه "صبح بخیر" نثار
گونه هایت میکنم،همین صبح بخیر های
دور و نزدیک شده رسم عاشقیمان،
که این عاشقی شده است دوای جان!

چاپ این مطلب

  پیپ بربیا
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:04 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

پنجره ی خوابت را باز بگذار عشق من!
امشب هم طبق معمول می آیم،
پیرهن نارنجی تنت کن
چکمه قهوه ای بپوش
موهات را بریز دور شانه ات
و راه بیفت
امشب می خواهم فنجان قهوه به دست،در اسپانیا قدم بزنیم
یا در فلورانس
شاید هم به ایتالیا رفتیم ، تا به سلیقه خودت یک پیپ بربیا برایم انتخاب کنی...
یا شاید بخواهی کنار برج ایفل
یا شهری دیگر باشیم،
اصلأ هر جا تو خواستی
هر جا که شد...
با سرنوشت نمی توان در افتاد
تو فقط پنجره ی خوابت را باز بگذار...

چاپ این مطلب

  صبح مسافری ست
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:56 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

صبح مسافری ست
با چمدانی پر از لبخنـد
کافیست با یک فنجان قهوه، عاشقـانه
به استقبالش بروی...
.
طلــوع آفتاب امروز
گرمــابخش وجودتـان

"سلام صبح شنبه تون به خير"

چاپ این مطلب

  جمعه
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:54 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

میدانی جمعه ها آدم حس و حال عجیبی پیدا میکند! شاید کمی بغلی و بهانه گیر میشود، و پیپ کهنه اش را به اغوش میکشد، دقیق نمیدانم! اما گمان میکنم اگر جمعه ها یک نفر را کنارت داشته باشی که در کنارش با خیالِ راحت خودت باشی، دور از ترس، دور از اضطراب، دور از نگرانی و هر دغدغه ی دیگری...
جمعه انقدر با دلگیری نگذرد! انقدر رنگِ ماتم به خود نگیرد!‌ جمعه ها ساکت ترین روزهای هفته اند! روزهایی که در واقع باید تمام خستگی هایت را از تنت بکشد بیرون! اما این خصلتِ آدم هاست که هرگاه تنها میشوند مثل یک آهن ربا تمامِ غصه ها و مشکلاتِ زندگیشان را به یک آن جذب میکنند!

روزهای جمعه را تنها نمانید، تلفن را بردارید و با هر کسی که فکر میکنید خوب بلد است تسکینِ حالِ خرابتان باشد قرار ملاقات بگذارید!

چاپ این مطلب

  دیوانه شدم!
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:51 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

دیوانه شدم!
هرروز به کافه ای میروم
قهوه ای سفارش میدهم، پیپم را چاق میکنم و
منتظر مینشینم قهوه ام ، سرد شود
از دهن بیفتد
دل بزند
تا بدانم
وقتِ از دهن افتادنم
چقدر تلخ بودم...

چاپ این مطلب

  گلوله
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:49 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

من پیپ میکشیدم ،
تو میرفتی و اما
عشق ;
اینجا کنار من بود
روبه روی من
به اسلحه ای نگاه میکرد که فقط یک گلوله داشت ...

چاپ این مطلب

  «سلام تابستان»
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:45 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

متن اثر «سلام تابستان»
.
.
.
#سلام_تابستان!
فصلِ خوبِ خاطره انگیزِ من ؛
نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ،
بویِ فراغت می دهد ...
بادهایِ لطیف و ملایمِ بعد از ظهرت ؛
مرا یادِ بازی و شیطنتِ کودکی ام می اندازد ...
یادِ روزهایی که آمدنت ؛
پایانِ درس و مشغله ها بود ...
تو بخشنده ترین فصلِ سالی ...
دستانت پر است از میوه هایِ آبدار و رنگارنگ ،
نامِ تو تداعیِ کوچه هایی شلوغ
و هیاهویِ کودکانِ بازیگوش است ...
تو هر چقدر هم که گرم و طاقت سوز باشی ؛
من به حرمتِ لبخندِ کودکی ام ؛
#تو_را_دوست_دارم ...
آغوشِ آرام و بی دغدغه ات ؛
جان می دهد برایِ سفر ...
.
.
.
اصلأ #تابستان فصل سفر است... #تابستان فصل #توتون های ناب #ویریجینیاست...
بهتر است جملاتم را به بلوغ برسانم...
#تابستان فصل #توتون های ناب #ویرجینیای #ماسترو_رحیمی عزیز است...
#تابستان فصل سفر است... سفر به سرزمین #پاسارگادتاباک...
سفر به #دنیای_ناشناخته_ی_سیگار_برگ_ها ...
سفر به کشت زارهای #قهوه ...
سفر به #عاشقانه_های_زیپو...
و درنهایت...
سفر به سرزمین #پدر_پیپ_ایران ...

چاپ این مطلب

  از تو چیز زیادی نمی‌خواهم!
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:44 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

از تو چیز زیادی نمی‌خواهم! دستم را
که بگیری گرم می‌شوم
لبخند که بزنی دنیا "شیرین می‌شود"
آن‌قدر که این فنجانِ قهوه
زیر باران‌فجایع بچسبد و ستارگان
دیگر خاری به چشمِ
شب‌هایم نباشند

چاپ این مطلب

  خیالت،
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:43 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

خیالت، مانند همان یک فنجان قهوه آخر
شب است، همان‌قدر کم و کوچک
همان‌قدر خوش‌طعم، همان‌قدر بی‌خواب
کننده و البتــه گاهی، فقط گاهی "خیلی"
تلخ‌تر! مواقعی که نیستی...

چاپ این مطلب

  #روزپدرمبارک❤️
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:38 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

بوی سیگارٍ شدیدی آمد...
با خودم میگویم، نکند باز پدر غمگین است

نکند باز دلش...
پله هارا دو به یک طی کردم تا رسیدم بر بام!
پدرم را دیدم،
زیر آوار غرورش مدفون

زیر لب زمزمه داشت
که خدا عدل کجاست؟

که چرا مزه ی فقر وسط سفره ی ماست.!!!
و چراها و چرا های دگر..
دل من هم لرزید مثل زانو ی پدر

دیدن این صحنه آنچنان دشوار بود
که مرا شاعر کرد...

? شاملو
#روزپدرمبارک❤️

چاپ این مطلب

© 2010– 2025
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است

web counter