warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

انجمن پیپ ایران فقط برای اعضای قدیمی و ثبت نام شده فعال است و عضو جدید نمی پذیرد
جهت ادامه فعالیت در انجمن سفر و پیپ
tripandpipe.com عضو شوید

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 1,983
» آخرین عضو: [email protected]
» موضوعات انجمن: 3,345
» ارسال‌های انجمن: 4,071

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 126 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 126 مهمان

آخرین موضوع‌ها
کسی شبیه مرا د...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
دیروز، 02:44 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 17
قهوه یخ کرد
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/23، 10:31 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 28
من باور دارم ق...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/21، 12:06 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 28
انگاری خدا شف�...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/19، 02:06 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 27
تو را دوست دار...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/18، 12:34 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 33
پشت دود های پی...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/17، 02:32 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 38
پیپ نمیپرسه چ�...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/16، 07:27 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 35
تنهایی
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/13، 03:19 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 58
و همانطور می ن...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/12، 03:41 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 138
و همانطور می ن...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/08/11، 01:20 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 62

 
  #پاییز که می شود
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:53 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

#پاییز_که_میشود
انگار از همیشه عاشق ترم
فنجان #قهوه ام را تا مرز لبریز شدن پر میکنم
وچشمانم همه جا
نقش دیدگان تورا جستجو می کند
#پاییز که می شود
همراه برگها رنگ عوض می کنم
زردو نارنجی می شوم و
با باد تا افقی که چشمانت
درآن درخشیدن گرفت
پیش می روم
تا آن جا که باور کنی
تمام روزهایی که از #پاییز گذشته
تا به امروز
همواره عاشقت بوده ام
#پاییز که می شود #توتون_های #پاسارگادتاباکیم را
که از دستان باتجربه ی #ماسترو_رحیمی عزیز گرفته ام
سوار #پیپم میکنم و خیابان هارا به آغوش میکشم
بی قراری هایم را در باغچه کوچکی
می کارم
میدانم تا آخر #پاییز
تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
و با اولین برف #زمستان
به بار خواهد نشست
#پاییز که می شود
بی آنکه بدانم چرا
بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی آنکه بدانم چرا
دلم بهانه ات را می گیرد
و#پاییز امسال....
#عشق جنس دیگری دارد خواستنی تر است...
کاش می دانستی!
شاید رد پای تو در کوچه پس کوچه های #فال_فنجانم ظهور کند ...

چاپ این مطلب

  چشمان بلوطی ات
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:50 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

چشمان بلوطی ات
از سراشیبی
افتاب پاییز فرو میریزد

درون قهوه ای ک ب یادت
در دهان سکوتم
مزه بوسه های نداده ات رامیدهد
میبینی
چه شیرین
تلخم میکنی از حجم نبودنت

─═ঊঈ❤️ঊঈ═─‌

چاپ این مطلب

  نیمکت ها
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:47 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

نیمکت ها
در پاییز
لب به سخن می گشایند ...
چقدر پاییز به این نیمکت ها می آید ...؟!
از تو می گویند
از من
و از سال های رفته ...
از یادگاری که من و تو روی آن نوشتیم ...
تو نیستی
و منو پیپم بجای تو مرور می کنیم هر پاییز ... این داستان کهنه را ...

چاپ این مطلب

  تو باشی ، پیپ من باشه
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:45 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

تو باشی ، پیپ من باشه
یه نسکافه ، رو میز من باشه
برای من بهترین لحظست
این مثلث تو دید من باشه

چاپ این مطلب

  جمعه ها
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:44 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

جمعه ها در پس دیوار دلم می گیرد
میروم کافه و بسیار ،،،دلم می گیرد
بعد هر قهوه ی اسپرسو که شیرین خوردم
می کشم مثل تو سیگار،،،،،،،،دلم می گیرد
ناگهان بین رفیقان که خوشم با یادت
مثل یک آدم بیمار،،،،،،،، دلم می گیرد
میزنم سمت خیابان  چمران غروب
یاد آن خاطره هر بار،،،،،ِدلم می گیرد
وتو گفتی که به من دل نسپار رفتنی ام
گفتمت دست نگه دار،،،،،،،دلم می گیرد
عاشقم کردی و گفتی که دل از من برکن
من از این قصه ی بودار،،،،،دلم می گیرد
چند سال است گذشته ست و هنوزم که هنوز
قـــــــدر یک کـــــــــــــافه و دیدار،،،،،،،،دلم می گیرد

چاپ این مطلب

  اشک
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:42 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

پناه می برم به فنجان قهوه ام...
پناه می برم به سکوت...
به پاییز...به اشک...!
پناه میبرم به این دفتر پر از خط خوردگی
به تمام چیزهایی که فکر می کردم؛
دوستشان ندارم یک روز!
بدون تو؛ دوست نداشتنی ها؛
دوست داشتنی ترند...!

چاپ این مطلب

  یک داستان کوتاه
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:41 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

قهوه رو ميريزم، لاي در حياط رو باز ميكنم، قهوه توي دستام گرم و خوشبو جا خوش كرده، زنگ خونه به صدا در مياد، قهوه رو ميذارم رو ميز و ميرم سراغ آيفون.
من:بله؟
پستچي: بسته دارين..
ميرم بالا..برميگردم...
لباس ميپوشم كه برم ورزش. ساك، كتوني، حوله، شلوارك چيزي جا نمونده؟!تو آشپزخونه دور ميزنم. ميرم تو اتاق وسايلمو برميدارم.
زنگ تلفن:...
من: بله..سلا..حتما..ميبينمتون..بله..قربونتون..
ميام بيرون..كليد خونه روميز!
قهوه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
يخ كرده، بوش كمتر شده؛ انگار ازينكه اون قهوه ي ناب قبل نيست حال خوبي نداره. همون قهوه ي چند دقيقه پيش براي اينكه فراموش شده و بهش اهميت ندادن خوشحال نيست!!
دستمو دورش حلقه ميكنم و ازش بابت يادم رفته هاي چند دقيقه قبل عذر ميخوام ولي اون ديگه هيچوقت داغ نميشه اون ديگه هيچوقت اون قهوه ي ناب نميشه.
سرميكشمش!
اينجا هم اشتباه ميكنم، بايد مزه مزه ميكردم، تا بهش بفهمونم كه همونقدر خوشمزس!
حالا ديگه نيست، تموم شده و من تعريفش ميكنم.
زندگي همينقدر نزديكه كه تا از دست بره! بايد قدر دونست..
گاهي فقط اونه كه مهمه نه بسته مهمه نه هيچ تلفني از هيچ جا!
بايد قهوه رو داغ داغ مزه كرد و از بوش لذت برد .

چاپ این مطلب

  دست مرا بگیر...
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:39 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

خیس و بارانی و غمگین در کافه نشسته ام
کافه از سکوت پر است...
تفال به قهوه میزنم...
تو نمی آیی و من از انتظار خسته ام...
هوای پاییز بی تو پر از جهنم است...
تو نیستی
من چه عاشقانه سردم است!
تنگ در آغوشت مچاله کن مرا...
تا قلبم از فراق فریاد نکرده است!

دست مرا بگیر...
تا عشق از نفس نیوفتاده است...

چاپ این مطلب

  داستان واقعی
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:38 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

استالین در دفترش در حال کشیدن پیپ بود که منشی اش گفت: شخصی میخواهد شما را ببیند و میگوید یک پیشگو است، استالین دستور داد اعدامش کنند و گفت: این ‌شیاد چرا این را پیش بینی نکرده بود؟!
[تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176052][تصویر:  ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT...9199176204][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176207][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176211][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176215][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176232][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199176381][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199177085][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9199177086]

چاپ این مطلب

  افق های دور
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 05:37 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

باورکن پاییز که می آید
همین پیرمردهای تنها روی نیمکت های پارک هم ، پیپ میکشند ، به افق های دور خیره میشوند...

و به اولین عشقشان فکر می کنند
به دختری با موهای طلایی یا گیسوان سیاه
روسری خالدار یا شاید شالی پشمی
به حرفهایی که باید می گفتند
و نامه هایی که هیچ گاه به مقصد نمی رسد...

چاپ این مطلب

© 2010– 2025
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است

web counter