فقط یادم میاد تصمیم گرفتم
بیام ببینمت!
پاییز بود؟
آره...
انگار پاییز بود!
اینجاهاش یکم گنگه توی ذهنم!
قرارمون همون جای همیشگی بود!
صندلی رو یکم جا به جا کردم...
یه صرفه ی کوتاه و منتظر شدم!
کافه چی گفت آقا چی میل دارن
گفتم هیچی منتظرم...
شروع کردم بازی کردن با کلمات توی ذهنم!
معمولا این بازی با اسمت شروع میشه....
راستی اسمت!
اسمت چی بود؟؟

پاییز امسال عاشق ترم
عاشقی به وقت پاییز
وقتی باران میبارد......
زیباست
همراه شو
بدون چتر
خیس توام
احساس تو
پیپ مرا هم باخود بیاور

?


روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند .

شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دختر ترشیده ی توبا خانم است : دراز ، لاغر ، با چشم های ریز بدجنس .

یک شنبه ساده و خر است و برای خودش الکی آن وسط می چرخد .

دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است : متین ، موقر ، پیپ بر دهان،با کت و شلوار خاکستری و عصا .

سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن یا زرد لیمویی است.

چهارشنبه خل است . چاق و چله و بگو بخند است . بوی عدس پلوی خوشمزه ی حسن آقا را می دهد .

پنجشنبه بهشت است ...

و جمعه دو قسمت دارد :
صبح تا ظهرش زنده و پر جنب و جوش است . مثل پدر ، پر از کار و ورزش و پول و سلامتی .
رو به غروب ، سنگین و دلگیر می شود ، پر از دلهره های پراکنده و غصه های بی دلیل و یک جور احساس گناه و دل درد از پرخوری ظهر ...

بی خيال تمام دلواپسی هايت...
يک موسيقی دلنواز گوش کن!
پیپت را چاق کن و
فنجان قهوه ات راسربکش
وبگذارآنقدر حالت خوب باشد که يادت برود امروز چند شنبه است

باران
پاییز
جاده ای که روزی برای دیدن تو.....
آهنگی که روزی با تو......
و سیگار هایی که حالا
به یادت
ریه ام را می سوزاند...

پنج شنبه...جمعه....شنبه!
چه فرقي دارند وقتي سايه ات از سر روزهايِ پاییزیِ هفته ام كم شده؟
اصلا بگذار هميشه شنبه باشد!
تو چه ميفهمي از دردِ روزهايي كه من و پیپم تو را براي كافه نشيني كم داریم؟

به هر جان کندنی که بود،
تابستان را بدون تو گذراندم،
تابستان میرود،
تو نیز پیش از آن رفتی،
تو بگو!!!
چگونه پاییز را بدون تو سر کنم؟
شب های پاییز طولانی تر است،
میدانم که شب های سختی پیش رو دارم،
میدانی!
پاییز فصل دلتنگیست، فصل قهوه های داغ و فصل پیپ های چوبیست
اما پاییز من به سر نمیرسد،
من در زاد روزم خواهم رفت،
پاییز من در آبان به پایان میرسد،
چون من تحمل این همه خواسته نشدن از طرف تو را ندارم،
این همه خواسته نشدن سهم من نبود.....

دوشنبه است ، امروز...
تو کمی زود بیا
دلم جا مانده ، جایی
در قرار دیروز
چای دم کنم یا قهوه؟؟
چه می گویم....
دوشنبه است ، امروز
عشق را چیده ام، آماده
تو فقط زود بیا...!

جمعه ها
بایدتمام دغدغه هاراتاکرد
روی طاقچه ی بیخیالی گذاشت
بایدغصه هارا مچاله کرد
ازپنجره پرت کردبیرون
پنجشنبه
یک گوشه دنج میخواهد
بایک پیپ و یک فنجان قهوه داغ!

پـاییــــز ?
فصل کافه هایی که تمام دخلشان
از #عشــــق اسـت...
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌