مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 42 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 42 مهمان
|
|
|
سه شنبه |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:10 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
سه شنبه
غریب ترین روز هفته است
نه می تواند
خودش را
به دلخوشی های اول هفته
پیوند دهد
نه دلتنگی
آخر هفته را باور دارد
سه شنبه منم ، بایک فنجان قهوه در دست با یک پیپ برلبانم،
معلق مانده بین زمین و آسمان !
|
|
|
گم کرده ام |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:08 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
گم کرده ام
سه شنبه ای راکه.درآن
قهوه ی چشمانت،
سرونمي شود،،،
توپاييزيترين،اتفاق فال منی
که به دهان نرسيده
تلخ شد...
|
|
|
هیچ کس |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:07 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
باز سه شنبه و
همان کافه ی همیشگی
آخرین میز کنار پنجره
دو فنجان قهوه
از همان ها که دوست داری
تو قهوه ات را مینوشی و من،پیپ میکشم و
محو تماشایت میشوم
حرف میزنیم
میخندیم
و باز نگاه سرد و سنگین مردم
همه مرا با دست نشان میدهند
همه فکر میکنند
دیوانه ام
همه فکر میکنند
دارم با خودم حرف میزنم
انگار
هیچ کس غیر از من
تو را نمی بیند
اصلا بگذار فکر کنند
تو نیستی و من دیوانه ام
بی خیال حرف مردم
قهوه ات را بنوش
عزیزتر از جانم...
|
|
|
"صبحانه ام" |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:05 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
یک فنجان قهوه به رسم عاشقی
چند قطعه قند، به رسم شیرینی
و یک عدد تو برای زندگیست
همه اش را روی میز میچینم،
و یک بوسه "صبح بخیر" نثار
گونه هایت میکنم،همین صبح بخیر های
دور و نزدیک شده رسم عاشقیمان،
که این عاشقی شده است دوای جان!
|
|
|
پیپ بربیا |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 07:04 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
پنجره ی خوابت را باز بگذار عشق من!
امشب هم طبق معمول می آیم،
پیرهن نارنجی تنت کن
چکمه قهوه ای بپوش
موهات را بریز دور شانه ات
و راه بیفت
امشب می خواهم فنجان قهوه به دست،در اسپانیا قدم بزنیم
یا در فلورانس
شاید هم به ایتالیا رفتیم ، تا به سلیقه خودت یک پیپ بربیا برایم انتخاب کنی...
یا شاید بخواهی کنار برج ایفل
یا شهری دیگر باشیم،
اصلأ هر جا تو خواستی
هر جا که شد...
با سرنوشت نمی توان در افتاد
تو فقط پنجره ی خوابت را باز بگذار...
|
|
|
صبح مسافری ست |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:56 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
صبح مسافری ست
با چمدانی پر از لبخنـد
کافیست با یک فنجان قهوه، عاشقـانه
به استقبالش بروی...
.
طلــوع آفتاب امروز
گرمــابخش وجودتـان
"سلام صبح شنبه تون به خير"
|
|
|
جمعه |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:54 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
میدانی جمعه ها آدم حس و حال عجیبی پیدا میکند! شاید کمی بغلی و بهانه گیر میشود، و پیپ کهنه اش را به اغوش میکشد، دقیق نمیدانم! اما گمان میکنم اگر جمعه ها یک نفر را کنارت داشته باشی که در کنارش با خیالِ راحت خودت باشی، دور از ترس، دور از اضطراب، دور از نگرانی و هر دغدغه ی دیگری...
جمعه انقدر با دلگیری نگذرد! انقدر رنگِ ماتم به خود نگیرد! جمعه ها ساکت ترین روزهای هفته اند! روزهایی که در واقع باید تمام خستگی هایت را از تنت بکشد بیرون! اما این خصلتِ آدم هاست که هرگاه تنها میشوند مثل یک آهن ربا تمامِ غصه ها و مشکلاتِ زندگیشان را به یک آن جذب میکنند!
روزهای جمعه را تنها نمانید، تلفن را بردارید و با هر کسی که فکر میکنید خوب بلد است تسکینِ حالِ خرابتان باشد قرار ملاقات بگذارید!
|
|
|
دیوانه شدم! |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:51 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
دیوانه شدم!
هرروز به کافه ای میروم
قهوه ای سفارش میدهم، پیپم را چاق میکنم و
منتظر مینشینم قهوه ام ، سرد شود
از دهن بیفتد
دل بزند
تا بدانم
وقتِ از دهن افتادنم
چقدر تلخ بودم...
|
|
|
گلوله |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:49 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
من پیپ میکشیدم ،
تو میرفتی و اما
عشق ;
اینجا کنار من بود
روبه روی من
به اسلحه ای نگاه میکرد که فقط یک گلوله داشت ...
|
|
|
«سلام تابستان» |
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 06:45 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
متن اثر «سلام تابستان»
.
.
.
#سلام_تابستان!
فصلِ خوبِ خاطره انگیزِ من ؛
نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ،
بویِ فراغت می دهد ...
بادهایِ لطیف و ملایمِ بعد از ظهرت ؛
مرا یادِ بازی و شیطنتِ کودکی ام می اندازد ...
یادِ روزهایی که آمدنت ؛
پایانِ درس و مشغله ها بود ...
تو بخشنده ترین فصلِ سالی ...
دستانت پر است از میوه هایِ آبدار و رنگارنگ ،
نامِ تو تداعیِ کوچه هایی شلوغ
و هیاهویِ کودکانِ بازیگوش است ...
تو هر چقدر هم که گرم و طاقت سوز باشی ؛
من به حرمتِ لبخندِ کودکی ام ؛
#تو_را_دوست_دارم ...
آغوشِ آرام و بی دغدغه ات ؛
جان می دهد برایِ سفر ...
.
.
.
اصلأ #تابستان فصل سفر است... #تابستان فصل #توتون های ناب #ویریجینیاست...
بهتر است جملاتم را به بلوغ برسانم...
#تابستان فصل #توتون های ناب #ویرجینیای #ماسترو_رحیمی عزیز است...
#تابستان فصل سفر است... سفر به سرزمین #پاسارگادتاباک...
سفر به #دنیای_ناشناخته_ی_سیگار_برگ_ها ...
سفر به کشت زارهای #قهوه ...
سفر به #عاشقانه_های_زیپو...
و درنهایت...
سفر به سرزمین #پدر_پیپ_ایران ...
|
|
|
|