warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

انجمن پیپ ایران فقط برای اعضای قدیمی و ثبت نام شده فعال است و عضو جدید نمی پذیرد
جهت ادامه فعالیت در انجمن سفر و پیپ
tripandpipe.com عضو شوید

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 1,983
» آخرین عضو: [email protected]
» موضوعات انجمن: 3,401
» ارسال‌های انجمن: 4,127

آمار کامل

کاربران آنلاین
در حال حاضر 24 کاربر آنلاین وجود دارد.
» 0 عضو | 24 مهمان

آخرین موضوع‌ها
لمس تن فنجان ق...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
دیروز، 03:37 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 13
در قهوه ی چشما...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/05، 02:41 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 33
امروز بازهم پ�...
انجمن: شعر پیپ
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/04، 10:47 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 32
اين بار واقعا ...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/03، 07:29 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 32
پاییز شکوفه م�...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/02، 10:46 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 45
يك فنجان قهوه
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/11/01، 06:24 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 34
قهوه ی غروب ها...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/29، 10:01 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 75
مرا به یک کافه...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/28، 03:07 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 64
قهوه ای می خور...
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/27، 02:55 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 54
قهوه خوشمزست ....
انجمن: شعر قهوه
آخرین ارسال توسط: HERCUL
2025/10/26، 05:36 PM
» پاسخ: 0
» بازدید: 80

 
  «در حوالی آلزایمر»
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:16 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

«در حوالی آلزایمر»


نامم را به خاطر ندارم
و نمی‌دانم لب که باز کنم
به کدام زبان سخن خواهم گفت،
به کدام زبان دعا خواهم خواند،
به کدام زبان دشنام خواهم داد.

تختِ بیمارستانی را می‌مانم
که به خاطر نمی‌آورد
بیماران مرده‌اش را.

رنگِ چشمان مادرم را به یاد ندارم
و نمی‌دانم که پدر
پیپ می‌کشید،
یا سیگار؟
من در تابستان به دنیا آمدم
یا پاییز؟
در سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار،
یا پنجاه و چهار هزار و سیصد و یک؟
نام گربه‌ی خواهرم ببری بود
یا روکو؟
کورش پادشاه روم بود،
یا پارس؟
در کتابِ تاریخ پنجم دبستانمان
لطفعلی‌خان پیروز شد،
یا آقا محمدخان؟
گونه‌ی دختر همسایه
که به یازده ساله‌گی عاشقش بودم
چه عطری داشت؟
درختِ حیاطِ خانه‌ی مادربزرگ
چه میوه‌ای می‌داد؟
نام دوستِ دوران نوجوانی
که در تصادف مُرد
چه بود؟
ناظم مدرسه ما را
گوساله صدا می‌زد،
یا کره‌خر؟
به اتوبوسی قراضه می‌مانم
که چهره‌ی یکی از مسافرانش را حتا
در یاد ندارد.

تو را اما به خاطر می‌آورم
و می‌دانم روسری‌ات
در دیدار نخست‌مان چه رنگی داشت
و یشمِ ناخن کدام انگشتت را
در اضطراب آمدن جویده بودی!
به حافظه دارم هنوز
عطر فرانسوی تو
و زنگِ ایرانی صدایت را
وقتی سلام مرا جواب می‌گفتی!
می‌توانم به تو بگویم که در آن لحظه
چند برگ
از چنارهای خیابانی که در آن بودیم
به زمین افتادند
و چند کلاغ
بر نرده‌های خاک گرفته‌ی پارک نشستند
حتا می‌توانم خبرت بدهم
قلبت چند بار در دقیقه می‌زد
و چند مژه
تیله‌ی چشمانت را درخود گرفته بودند.

جهان را می‌شود از یاد برد دقیقه‌ای
و می‌توان فراموش کرد
شماره‌ی شناسنامه،
حسابِ بانکی
و نمره‌ی تلفن‌خانه‌ی خود را
اما کارِ دشوارِ به خاطر نیاوردن تو
تنها از دستِ مرگ ساخته است.
مرگ هم که وقتی تو با منی
از کنارم می‌گذرد
و خود را به ندیدن می‌زند
آن‌گاه در بهشت
فرشته‌گان کوچک را توبیخ می‌کند
برای نشانی اشتباهی که به او داده‌اند
و در دل
به لپ‌های گُل انداخته‌شان می‌خندد.

فراموش کردن تو ساده نیست
چون فراموش کردن این نفس‌ها
که گویی تکرار می‌شوند
تا تو را بسرایند...

چاپ این مطلب

  راستی کو عشق؟
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:14 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

این روزها "شیرین" هم در انزوای کافه ها
قهوه اش را تلخ مینوشد و با خود می اندیشد:
کدام خسرو؟!
کدام فرهاد؟!
راستی کو عشق؟
[تصویر:  newthread.php&t=1549215765634][تصویر:  ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=BEFORE...9215765634][تصویر:  ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=FINISH...9215765634][تصویر:  ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT...9215766816][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215766818][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215766819][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215766820][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215766824][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215767012]

چاپ این مطلب

  کافه پر خاطره....
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:13 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

تلخ تر از
قهوه ای که نوشیده ام
بی تو
تنهایی
بود در این کافه پر خاطره....

چاپ این مطلب

  "تو رادوست تر" دارم....!
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:12 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

از تمام تعلقات جهان
از عطر گل های اول "صبح"
از بوی نم باران بهاری
از آب بازی در عصرِ گرم مرداد
از ردپاهای برفی زمستان
از قهوه های تلخ پاییز
من ‌از میان اینهمه
"تو رادوست تر" دارم....!
[تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215625503][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215625505][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215625509][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215625673][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215626257][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215626259]

چاپ این مطلب

  دست مرا بگیر...
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:11 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

خیس و بارانی و غمگین ،پیپ بر لب در کافه نشسته ام
کافه از سکوت پر است...
تفال به قهوه میزنم...
تو نمی آیی و من از انتظار خسته ام...
هوای بهار بی تو پر از جهنم است...
تو نیستی
من چه عاشقانه سردم است!
تنگ در آغوشت مچاله کن مرا...
تا قلبم از فراق فریاد نکرده است!

دست مرا بگیر...
تا عشق از نفس نیوفتاده است...

چاپ این مطلب

  شب، بزنگاه عجيبي ست
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:10 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

شب، بزنگاه عجيبي ست
سرشار ازتمام نداشته هايم،
اغوش عشقي كه نيست
هويتي كه لابلاي سن شناسنامه ام
تكه تكه جا مانده است
و جسمي نيمه جان كه به خاطراتش پناه مي برد،درحالی که دودپیپ فضای اتاق رابلعیده است

چاپ این مطلب

  در کافه نشسته ام
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:09 PM - انجمن: شعر پیپ - بدون پاسخ

خیس و بارانی و غمگین پیپ بر لب ،در کافه نشسته ام
کافه از سکوت پر است...
تفال به قهوه میزنم...
تو نمی آیی و من از انتظار خسته ام...
هوای بهار بی تو پر از جهنم است...
تو نیستی
من چه عاشقانه سردم است!
تنگ در آغوشت مچاله کن مرا...
تا قلبم از فراق فریاد نکرده است!

دست مرا بگیر...
تا عشق از نفس نیوفتاده است...
[تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420277][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420475][تصویر:  ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT...9215420648][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420650][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420650][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420652][تصویر:  ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420657][تصویر:  ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215420849][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215421493][تصویر:  ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9215421495]

چاپ این مطلب

  باید دوچرخه ام را بردارم... و به روزهای کودکی ام برگردم...
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:08 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

باید دوچرخه ام را بردارم...
و به روزهای کودکی ام برگردم...
به سرزمین مادری ام...
به بوی بهار نارنج...
باغ های زیتون...
به بوی قهوه ...
به جایی که اولین بار چشم های تو را دیدم...
می خواهم به  تو برگردم...
دلم تنگ است..

چاپ این مطلب

  بعد هر قهوه ی اسپرسو
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:06 PM - انجمن: شعر سیگار - بدون پاسخ

جمعه ها در پس دیوار دلم می گیرد
میروم کافه و بسیار ،،،دلم می گیرد
بعد هر قهوه ی اسپرسو که شیرین خوردم
می کشم مثل تو سیگار،،،،،،،،دلم می گیرد
ناگهان بین رفیقان که خوشم با یادت
مثل یک آدم بیمار،،،،،،،، دلم می گیرد
میزنم سمت خیابان  چمران غروب
یاد آن خاطره هر بار،،،،،ِدلم می گیرد
وتو گفتی که به من دل نسپار رفتنی ام
گفتمت دست نگه دار،،،،،،،دلم می گیرد
عاشقم کردی و گفتی که دل از من برکن
من از این قصه ی بودار،،،،،دلم می گیرد
چند سال است گذشته ست و هنوزم که هنوز
قـــــــدر یک کـــــــــــــافه و دیدار،،،،،،،،دلم می گیرد

چاپ این مطلب

  بی تو یعنی در همیڹ ساعات تلخ قهوه خیز
ارسال کننده: HERCUL - 2019/02/03، 10:05 PM - انجمن: شعر قهوه - بدون پاسخ

بی تو یعنی در همیڹ ساعات تلخ قهوه خیز

میز و فنجاڹ هست و مڹ همراه را گم ڪرده ام...

چاپ این مطلب

© 2010– 2025
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است

web counter