مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 13 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 13 مهمان
|
|
|
چگونه پيپ بكشيم كه حداقل ضرر را داشته باشد ؟ |
ارسال کننده: kamran - 2016/06/16، 08:17 PM - انجمن: بررسی پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
چگونه پيپ بكشيم كه حداقل ضرر را داشته باشد؟
در جواب اين سوال اول بايد ضرر هاي پيپ را شناسايي و سپس براي مقابله با آن اقدام نماييم.
1. دندان ها: در زمان كشيدن پيپ بيشترين ضرري كه به انسان وارد ميشود آسيب دندان هاست_ كه براي جلو گيري از آن بايد حتما بعد از پيپ كشيدن سيب مصرف شود زيرا خاصيتي اسيدي دارد كه موجب از بين بردن آلودگي هاي حاصل از پيپ ميشود.
2. دهان: ضرره ديگري كه پيپ موجب آن ميشود از بين رفتن بافت هاي دهان كه موجب سرطان و ديگر بيماري هاي دهاني ميشود. _ براي جلو گيري بايد در هنگام پيپ كشيدن حتما نوشيدني مصرف بشه كه اين امر موجب بالا بردن ميزان بزاغ دهان ميشود و مانع از بيماري هاي دهان ميشود.
البته خوردن كيوي هم در ضدِعفوني كردن دهان تاثيره زيادي دارد.
ونكته ي خيلي مهم بعد از هر بار پيپ كشيدن مسواك فراموش نشود.
Dr. A. Mozafari
تشكر ويژ داريم از دكتر ظفري عضو محترم انجمن
|
|
|
کافه چی |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/16، 03:49 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
آهای کافه چی
میزهایت را خالی کن
منو
تنهاییهایم
امشب دعوتیم...
|
|
|
حساب و کتاب |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/15، 03:25 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
گوشه ی دنج کافه
شعرم به درازا کشید
کافه چی حساب و کتاب کرد:
یک فنجان نسکافه
یک ساعت وقت اضافه
میشود...
سرم سیاهی رفت
شعر مرا آن قدرها نمی خریدند!!!
|
|
|
قهوه تاریک |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/14، 04:14 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
گوشه کافه نشستم
میز آخر
سمت در
زیر عکس خسرو
کافه چی قهوه تاریک مرا تلخ بیار
بار دیگر کلبه ای می سازم
روی خاکستر
با فیلترهای سیگار
دودکش همیشه روشن
و تو دیگر نیستی
کلبه خاطره ها میسوزد
قهوه شب تر میشود
در به تو نمیرسد
شاید آنجا نیستم
کنج این کافه بدون بودنت
یک پسر بچه
پیرمرد شد...
|
|
|
کافه چی |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/13، 03:56 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
یک زمانی قهوه ات بسیار می چسبید
کافه چی،در کافه ات دیدار می چسبید
به من عاقل که از تکرار بیزار است
آمدن اینجا،چرا هربار می چسبید؟
آخر هر هفته اینجا شعرخوانی بود
شعرهای من به او انگار می چسبید
آن زمان شعرهایم اعترافی بود
پیش چشمان نگار اقرار می چسبید
رفت و بعد از او چه شبهایی گلو را
بغض سفت مانند طناب دار می چسبید
راستی باید از این پس بی شکر باشد
قهوه شیرین فقط با یار می چسبید
کافه چی یک چیز را انگار یادم رفت
یک زمانی قهوه با سیگار می چسبید
|
|
|
|