مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 96 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 96 مهمان
|
|
|
شانه ات را نزدیک تر کن... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:06 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
هوا سرد است و
آتشِ نگاهِ تو روشن...❗️
چایِ باران☕️
در فنجانِ قهوه ای چشمم
دَم کشیده است ؛
نترس!
شانه ات را نزدیک تر کن
دردهایم از دهن افتاده اند...
|
|
|
بیا از هم جدا شویم، |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:03 AM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
بیا از هم جدا شویم،
آخر با هم بودنِ ما چه فایده ای دارد؟ من سنتی گوش میکنم تو پاپ
من قهوه مینوشم تو چای
من عاشق پیپ هستم تو عاشق سیگار
من عاشقِ پائیز و تنهایی اَم
تو عاشقِ بهار و شلوغی...
ببین! من و تو
حتی در کوچکترین چیز هم
تفاهم نداریم...
چون؛ من تو را دوست دارم تو او را.....
|
|
|
غروبِ نهم آذر... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 01:00 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
و غروبِ نهم آذر را هم ،
مثل غروب های دیگرم ، قهوه ام را تلخ سرکشیدم و به عادت چشم انتظاری ، از پنجره نگاهی به بیرون انداختم و
رویای همیشگی ام را آرزو کردم : آلــــزایمر ...
|
|
|
آدم برفی |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/29، 12:49 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
لذت داشتن ی دوست خوب
توی یه دنیای بد
مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه
درسته ک هوا روگرم نمیکنه
ولی تورو دلگرم میکنه
رفاقت مثل آدم برفی میمونه
درست کردنش راحته
امانگه داشتنش سخته...
|
|
|
تو یک انسانی... |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/28، 01:57 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
تو یک انسانی...
زیبا باش!
لباس خوب بپوش ! ورزش کن ! مواظب هیکل و اندامت باش !
هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد!
همیشه بوی عطر بده!
مطالعه کن و آ گاهيتو بالا ببر.
خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در يک خلوت دنج ميهمان کن !
براي خودت گاهی هديه ای بخر !
وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری
احساس سربلندی می کنى
آنوقت ديگر از تنهايي به ديگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی
|
|
|
قهوه ات را بنوش بانو این کافه تعطیلی ندارد |
ارسال کننده: HERCUL - 2016/11/28، 01:56 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
تو فقط روبه رویم بنشین
از ابریشم موهایت
مخمل دست هایت
قهوه ی چشم هایت
به من نه گفتن هایت
از لرزش دست هایم
خیسی چشم هایم
سردی حرف هایم و
بن بست آرزوهایم برایت می نویسم
قهوه ات را بنوش بانو این کافه تعطیلی ندارد
|
|
|
|