در فراسوی میزی که
آهسته
آهسته
طویل می شود
قادر به دیدن دستان تو نیستم
که موسی وار
میز را دو نیم کنند
و اعجاز انگشتانت را به
دستانم برسانند.
صندلی همیشه ی تو
نگران و مضطرب
کم
کم
چهاربار زانوهایش را می برد
و بر زمین می نشیند.
شاعری
جرعه
جرعه
در فنجان نوشیده شد
و خودش را به فرعونی که بیرون کافه
ایستاده تحویل داد.

آمبیانسی٬ کاملا فرانسوی
دکوراسیون به سبک کوبیسم
اشانژ٬ لبخندهای شیک
و نگاه های کلیشه
کراوات٬پاپیون٬ورنی
ادکلن٬مانیکور٬عطر شانل
سفارش تارت شکلاتی و یک قهوه فرانسه
در
کافه تریای «طهران»
فضا - محیط
رد و بدل شدن
««فرشته فکور»»

نیازی به پیچیدنتان

در لفافه فریاد نیست

دردهای سر راهی !!

جا میگذرامتان

پشت در همین بعد از ظهرابری

شاید عابری بی درد

شمارا یک جا جمع کند

در آغوش بگیرد

و مرا تا همیشه رها کند

پشت میز چوبی دونفره

آمیخته با عطرتمام احساس های خوب

پیچیده لابه لای گیسوان زنی خوشبخت

که شیرین می نوشد

فنجان قهوه اش را

در چشم کافه تلخ...

کافه ، روز فکر و درد
اشک و غصه آه سرد
خاطرات لعنتی
شعر های خط خطی
قهوه عین روزگار
تلخ مثل زهر مار
روزنامه ی سیاه
تیتر های اشتباه
قول عشق با شرف
روی میز آن طرف
انتها و یک وصال ؟
یا شروع یک جدال ؟
آه می کشد چه سرد
پیرمرد میز بعد
خیره می کنم نگاه
می کشد دوباره آه
در دلش ، چه دردی است
محو شعر سعدی است :
« غصه های بی غمی »
« او و درد آدمی »
می کند به من نگاه
یک نگاه بی گناه
پشت شیشه کودکی
دست های کوچکی
با اشاره و ادا
می کند مرا صدا :
فال می خری یکی ؟
می خرم ز طفلکی
حرف تلخ حافظ است
کز زمانه عارض است :
« زاهدان و صد شعار »
« موعظات بی شمار »
« نهی مردم از خطا »
« یا که ترسِ از خدا »
« خویش غرق هستی اند »
« یا خمار مستی اند »
« وعظِ توبه می کنند »
« خویش توبه کی کنند ؟ »
گوشه ای در آن طرف
زنده بهر یک هدف
یک پرنده در قفس
حبس می کند نفس
گرچه پوچ و واهی است
در پی رهایی است
قهوه ام تمام شد
تلخ ذهن و کام شد
فکر می کنم که ما
بی خدا و با خدا
جبر هست و زنده ایم
مثل آن پرنده ایم
حبس گشته در قفس
زجر می کشیم و بس
ذکرمان رهایی است
گرچه پوچ و واهی است ...

یار را گفتم بخوان شعری چنین یلدا دراز
جای حافظ شعری از صائب به من تقدیم کرد
خنده هاگرم ولبان شیرین ومجلس بی بدیل
کاش می شد لحظه ها را ثبت در تقویم کرد

شب یلداست
برف می بارد
جاده جای شده ناپیدا
ده پوشیده قبای پشمی
دانه می پاشد خدابرسرما

من زمستانی ام
برده احساس مراابر
شسته زنگارمرازود
بادآهسته ازپنجره رفت
ردوپایم روی برف هابود

بند می لرزد بی رخت به حیاط
باغچه جایی پنهان شده است
دخترهمسایه خیالی دارد
پنجره ظریح آن شده است

ده درجنبش دی
خانه درعیدی یلداپیداست
ابرآبستن از کوچه گذشت
ردوپاهایش هنوزپابرجاست

رنگ فنجان قهوه در درک شما از طعم قهوه تان موثر است!!!

طبق تحقیقی که نتایج آن در ژورنال “Flavour”به چاپ رسیده است، پژوهشگران در استرالیا تحقیقی در این زمینه انجام داده اند تا تاثیرپذیری طعم قهوه از رنگ فنجان را مورد بررسی قرار دهند.



در این تحقیق سه رنگ سفید، آبی و شیشه ای شفاف برای سرو قهوه مورد استفاده قرار گرفته و دو پارامتر “Intensity” ( شدت ) و “Sweetness” ( شیرینی ) در میان پرسش شوندگان با توجه به رنگ فنجان متفاوت گزارش شد!!!

این رنگ سفید برای ماگ یا فنجان قهوه بود که تلخی و شدت بیشتری در میان گروه مورد تحقیق القا می کرد، نهایتا به این نتیجه دست یافتند که ممکن است کنتراست بین رنگ فنجان و نوشیدنی موجود در آن (قهوه ای تیره) درک طعم تلخی و شدت آن را افزایش می دهد.

نتایج این تحقیق در ژورنال “Flavour” به چاپ رسیده است.

پاک کردن لکه های قهوه

حتما تا به حال پیش آمده که در هنگام نوشیدن قهوه مقداری از آن روی لباس یا فرش ریخته می شود.



برای پاک کردن قهوه نیازی به مواد شستشوی گران قیمت ندارید! به راحتی از مواد زیر می توانید استفاده کنید. راه های دیگری نیز وجود دارند ولی آسان ترین آنها در منزل عبارتند از:

۱- سودا

۲- سرکه سفید : به خصوص زمانیکه لکه بزرگ است می توانید لباستان را با سرکه سفید آغشته کنید و سپس آن را بشویید.

۳- زرده تخم مرغ!! : شاید عجیب به نظر برسد ولی زرده تخم مرغ را هم زده و مخلوط حاصل را روی لکه قهوه بریزید و لکه را با آن مالش دهید و سپس آبکشی کنید.

۴- نمک طعام : روی لکه قهوه نمک بریزید و با آب و برس نرم مالش دهید.

شب زیبای پراز عشق مرا میخواند
ونسیم پر امید مرا میجوید
دل تمنای سکوتی پر معنا دارد
وقلم دردو دلی سیر زدنیا دارد
چشمها تار جهان تار ولی این دل تنگ
به یقین حال وهوای شب یلدا دارد

ترسیم که می کنم تو را
دریایی هستی داغ
با آبی شیرین
زمینم
از یاد می برد
باران را
وقتی
احاطه می شوم
در مرزهایت
دریایم
می نوشمت
چون قهوه ی اسپرسو!!!