می چسبی به من
شبیهِ چاییِ بعد از خواب
سیگار بعد از غذا
یا عطرِ بازمانده بر لباسی که پارسال می پوشیدی ...
می چسبی
به اندازه ی تمامِ فالوده های تابستان
تمامِ گوجه سبز های نمک زده ی سیدخندان ..
به اندازه ی باران
وقتی کولر روشن است!
می چسبی

تو آخرین لذتِ دنیایی
که اشتباها اینجا به دنیا آمده

اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله می‌دیدیم
دست‌هامان خالی
دل‌هامان پُر
گفت‌وگوهامان مثلاً یعنی ما

کاش می‌دانستیم
هیچ پروانه‌ای پریروزِ پیلگیِ خویش را به یاد نمی‌آورد...

حالا مهم نیست که تشنه به رؤیای آب می‌میریم
از خانه که می‌آیی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزیده‌شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور

احتمالِ گریستنِ ما بسیار است...

ساعت کار پاسارگادتاباک کاهش یافت :

شنبه تا پنج شنبه 10 صبح تا هشت شب
جمعه ها ١١ صبح تا ساعت ١٨

تعطیلات رسمی فروشگاه فعال است
از یازده صبح با هماهنگی قبلی
تعطیلات حتما تلفنی هماهنگ کنید
09352200077

کاری با تو نداشتم!
گوشه دنج کافه همیشگی
خلوت کرده بودم
آمدی
قهوه ات را خوردی
چشم هایت را جا گذاشتی
و رفتی
حالا من ماندم
با ازدحام کافه ای شلوغ
با تقدیر و فال همیشگی ام
چشم هایت...

▫️این روزها انقدر به تو فکر میکنم
که خواب هایم از پیش تعیین شده است!
می آیی
دستم را میگیری
شهر را قدم میزنیم
سینما میرویم

قهوه مینوشیم
شعر میخوانیم
پیپ میکشیم
در نگاهم زل میزنی
میخواهم ببو...
که زنگ ساعت به صدا در می آید!
و من می مانم و رویایی که در طول روز رهایم نمیکند!

‌
هروقت حس کردی حالت میزون نیست...
خودت به دادش برس...
اون آهنگی رو بذار ...
که حالت با اون خوب میشه...
بارون که زد...پاشو برو بیرون...
چند قدم راه برو ...
و اون آهنگ مورد علاقه رو ، بلند بلند بخون
برف که اومد، خودت آدم بساز از هیچی...
بعضی از این آدمای واقعی رو باید بذاری...
تو دنیای سرگرمی های مجازیشون بمونن....
ورزش کن...
کتاب بخون...
سینما برو...
پیپ مورد علاقتو چاق کن...
یه قهوه تو یه کافه دنج خودت رو مهمون کن...
به خودت حرفای قشنگ بزن....
حواست باشه ! این وسط مسطا یه دل هست که تو صاحبشی...
نذار فکر کنه فراموشش کردی...
بخند، خنده هات قشنگ ...
لذت ببر از زندگی...

▫️
بعضى عطرها را
نميشود با بينى استشمام كرد!
اما ميتوان با قلب
بوى تلخشان را حس كرد!
مثل عطر خاطراتِ تلخ تر از قهوه
كه ماندگار ترينند
بر روى لباسِ احساس...

آبادم
بی طعم آن برق نگاهت

آرامم
همچو سطح کرخه
در عمق ولی آشفته

خوشم با کافه ای دنج
غمی مطرود از این رخساره
قهوه ای تلخ
گاه فنجانی لبالب نسکافه

اصلا میدانی چیست؟
همچیز هست تنها ملال ما
تکرار نبود توست
در این شعاع نگاه مشتاق و دیوانه ..

آخرین روزهای رفتن تو
اولین اشکهای من بارید
اولین اشک انتظارم ریخت
پنجره دور اشک می چرخید

باز سیگار و فندک و قهوه
باز هم ناله های خودکارم
باز یاسم پر از خیال تو شد
پرسه در ناتمام افکارم

با توجه به تعطيلی پاسارگادتاباك مورخ ١٤ و ١٥ خرداد رحلت حضرت امام خميني ( ره ) سفارشات خود را هرچه سريعتر انجام دهيد و به لحظات آخر موكول ننماييد تا در تحويل كالا شرمنده شما عزيزان نباشيم