مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 165 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 165 مهمان
|
|
|
از تمام تعلقات جهان |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/05/16، 10:10 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
از تمام تعلقات جهان
از عطر گل های اول "صبح"
از بوی نم باران بهاری
از آب بازی در عصرِ گرم مرداد
از ردپاهای برفی زمستان
از قهوه های تلخ پاییز
من از میان اینهمه
"تو رادوست تر" دارم....!
|
|
|
قهوه ی قجر |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/05/16، 10:08 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
عقیقه ام به نگاهت که از بلا بپرم
تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم
اسیر چشم تو مشروطه خواه لجبازم
به خاطر تو ز شاهی چه ساده میگذرم
شبیه پنجره ای بسته رو به آزادی
ز هرچه آن ور دیوار هست بی خبرم
نصیبم از تو فقط قهوه ی قجر شده است
شهید وصل تو آخر به شیوه ی قجرم
برای مردم شهرم شبیه مثنوی ام
ولی به چشم تو بیتی مفید و مختصرم
انار نارس عشقم به شاخه ات خشکید
اسیر بهمن بی مهری ات شد این ثمرم
دو روز مال دلم بوده ای ملالی نیست
به آن دو روز کذایی همیشه مفتخرم
|
|
|
جا مانده... |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/05/16، 10:07 AM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
دل من جایی در یک بعد از ظهر جا مانده است؛ جايى در زمانِ نارنجىِ خورشيد؛ جايى در تكاپوى دلهره، جايى در رستنگاهِ زلاليت محض، جایی با دود پیپ و عطر غلیظ قهوه؛ جایی توی همین کافهی سر کوچه، دورِ همان ميزِ گردِ كنار پنجره؛ جايى كه هیچوقت تو نيامدى...
|
|
|
داستانت را زیبا بنویس... |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/05/16، 10:05 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
خورشید می شکُفت، برخیز که وقت گرد گیری پریشانی هاست. تا حالا هر چه شده، شده!
از الان به بعد نمیدونی به کدام جهت پرواز خواهی کرد پس بشین و قهوه ای نوش کن تا هر چیزی در زمان خودش نزدیک به هوای دلت باشد.
عُمر میگذرد، داستانت را زیبا بنویس...
|
|
|
کما |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/05/16، 10:04 AM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
عقربه ها
بسختی می کشند
ثانیه های کشدار دلتنگی را
در دود و دم پیپو
کافه های تاریک خیال
و مهی غلیظ
که سایه می اندازد
بر قهوه ی تلخ انتظار
تا من
هاشور خورده ی
خاطراتی شوم
که
در پستوهای ذهنی تو
به کما رفته اند۔۔۔
|
|
|
دم نوش های مادربزرگ... |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/04/10، 04:47 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
گاهئ
نداشتنت خیلی درد دارد ...
.
.
.
با هیچ مسکنی آرام نمی شوم
حتی شعر درمانی را امتحان کردم
قدم زدن و پیپ کشیدن زیر باران هیچ کدام درد رفتنت راکم نکرد
به محض اینکه جمعه میشود دلتنگی عود میکند
وبغض هایم سرباز میزند
کاش.........
مادربزرگ عمر به دنیا داشت و ازدم نوش های
معجزه آسایش برایم دم میکرد ...
شاید ...
علاج فراموشی تو دم نوش های مادربزرگ باشد
شاید...??
|
|
|
هوای بهار |
ارسال کننده: HERCUL - 2021/04/10، 04:44 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
خیس و بارانی و غمگین ،پیپ بر لب در کافه نشسته ام
کافه از سکوت پر است...
تفال به قهوه میزنم...
تو نمی آیی و من از انتظار خسته ام...
هوای بهار بی تو پر از جهنم است...
تو نیستی
من چه عاشقانه سردم است!
تنگ در آغوشت مچاله کن مرا...
تا قلبم از فراق فریاد نکرده است!
دست مرا بگیر...
تا عشق از نفس نیوفتاده است...
|
|
|
|