| مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
| کاربران آنلاین |
در حال حاضر 15 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 15 مهمان
|
|
|
| قهوه و دو سیب |
|
ارسال کننده: bernabea - 2016/05/14، 09:25 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
دلگیر که میشوم
یاد تو که میکنم
خواب که از سرم میپرد
راهی ندارم جز خانه نشینی و غم خوردن
جز نوشیدن یک فنجان اسپرسو و چاق کردن یک قلیان دو سیب
نوشیدن تلخی آن قهوه تپش قلبم را بی نظم تر میکند
پک زدن به قلیان به دروغ تسکین میدهددلم را
گیج میشوم و مات و درگیر افکار میشوم
نه خوابی به سراغم میاید نه آرامشی محدود
کاش کنارم بودی و پشت دستم میزدی و قلیان میکشیدی
حداقل برای شریک شدن با من
ولی افسوس
تو هم مانند من شعر نو میسرایی و غمهایت را پنهان میکنی
نه اسپرسو میخواهم نه دوسیب
فقط میخواهم
در شعرهایم خالی کنم دردهای دل بی کسم را
قلیان بدون پک سوخت و مانند دلم خاکستر شد
اسپرسو بدون فال تمام شد
من ماندم و خیال تو
که نه تلخ میشود
نه میسوزد
نه تکراری میشود...
|
|
|
| توتون برلی قسمت چهارم |
|
ارسال کننده: mm.dehghani - 2016/05/14، 09:51 AM - انجمن: بررسی توتون
- بدون پاسخ
|
 |
توتون برلی به نوعی از حد لایت تا بلک را از نظر طعمی پوشش میدهد. در مدل ملایمتر، برلی دارای نتی اندک ترش با ته مایه های گردویی است. ولی طعمی نسبتا خنثی دارد. بنابر این وقتی این نوع از توتونهای برلی طعم دار میشوند. بیشتر از توتونهای اصیل قابل تشخیص هستند. این توتون با گرفتن کام سنگین نوعی طعم خاکی و تیز در گلو ایجاد میکند که بخاطر نیکوتین بالای آن است و تداعی گر طعم سیگار برگ ، مانند سیگار هندوراس می باشد.
ترجمه : محمد مرتضی دهقانی
|
|
|
| تلخ |
|
ارسال کننده: bernabea - 2016/05/12، 03:50 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
تو قهوه اسپرسو بدون شکر میخوری
تلخ تلخ
مانند خودت
این را در چاله های ذهنم ودر قسمت تو فهمیدم
من از اینکه دیگران تورا دوست بدارند نمی ترسم
از اینکه تو را اینگونه تلخ دوست بدارم می ترسم
چون تو
تلخ تلخ مانند قهوه اسپرسو بدون شکر هم دوست داشتنی هستی
ولی من دوست دارم تو
مانند چای شیرین صبح جمعه
شیرین شیرین باشی.
اما من
هنوز قهوه اسپرسو بدون شکر را دوست دارم...
|
|
|
| قهوه سرد |
|
ارسال کننده: Kimia - 2016/05/12، 12:08 AM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
کنار يک خاطره ... هزار شب هم که بماني ...
شبي هست که به يادت بياورد
آنچه ديرتر از همه مي يابي عشق است ...
که زودتر از همه از دست مي رود.
به پاي يک بغض ... هر چقدر هم که سکوت کني ...
پائيزي هست
که وقتي کنار يک آواز و ... جايي حوالي پندار خوشبختي
سر برسد.
تو و صندلي هاي چوبي و سيگارهاي نيمسوز ...
و باران ... که هميشه دير به ميعاد رسيده يک عمر! ...
هنوز بوي خوش دومين قهوه از سرت نرفته
که دلت مي خواهد چيزي بنويسي ...
آوازها و خاطره ها را دوره مي کني،
تمام شب ها را ... تمام بغض ها را ...
چيزي براي نوشتن هست ؟! ...
ابر سپيد بي باران از رفتنت پراکنده مي شود،
خاطره ها هم ... بغض ها هم ...
...
کنار يک کاغذ ... روبروي قهوه سرد ...
شعري هست
که واژه هايش، پيش از رسيدن باران ...
با دود رفته اند.
به ياد مي آوري که شبي ديگر از هزار ...
کنار يک خاطره مانده اي و
سکوت کرده اي ...
http://www.coffeereview.ir
@pasargadtabaccafeartin
|
|
|
| قهوه و كبريت |
|
ارسال کننده: Kimia - 2016/05/11، 07:08 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
انگار من پشت میزِ کافهای
در حال خواندن شعری بودهام
و تو در آن سوی میز،
سر بر دستانت گذاشته گوش میکردهای...
شِکر کدام شعر عاشقانه را به فنجانت بریزم،
که جور دربیاید با چای چشم های تو؟
معنای پنهان شده در گاتهای زرتشت
که زایندهرود از شانهات میگذرد!
تنها تو میتوانی بزرگترین آرزوی مرا
در عکسی به کوچکیِ یک قوطی کبریت
خلاصه کنی!
☕️
@pasargadtabaccafeartin
http://www.coffeereview.ir
|
|
|
|