انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک

نسخه‌ی کامل: ته فنجان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سایه ای در شفقم، رو به زوالم بی تو
نیستی تا که ببینی به چه حالم بی تو

مثل یک قلعه ی متروکه ی ویران شده ام
آه..بر گردن یک شهر وبالم بی تو

خواب میدید پلنگی، به زمین آمده ماه
من گرفتار همان خواب وخیالم بی تو

غزل ناب نگاه تو مرا شاعر کرد
یعنی یک عمر قرارست بنالم بی تو

ازکجا آمده بودم؟ به کجا خواهم رفت؟
روز وشب از خودم این است سؤالم بی تو

قهوه هربار که خوردم ته فنجان دیدم
شکل یک حلقه ی دار آمده فالم بی تو

سایه ام، سایه ی وابسته به نوری که تویی
گرچه اثبات توام.. امر محالم بی تو..