انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک

نسخه‌ی کامل: عشق مصنوعی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
کافه تریا،مثل همیشه،
لقمه های جوان برداشته است.
بوی عشق مصنوعی
راه نفسم را می گیرد.
از میان باغ وحش ِبی قفس می گذرم
آن گوشه یک صندلی انتظارم را می کشد.
بی هدف روبه رویش می نشینم.
گارسون با بی میلی می پرسد:
چی میل دارید؟
با یقین می گویم:
یک فنجان امید داغ...!!!
یک فنجان قهوه داغ...!!!
تمام فنجان های قهوه

که می گفتند

ما به هم نمیرسیم را شکستم

و فنجانی دیگر خوردم ...

...فالی دیگر گرفتم ...

از بس قهوه خوردم ...

به گمانم

یک قرن بیدار باشم.......!