انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک

نسخه‌ی کامل: پیپ نوشته های یک زندانی پشت میله هایی از جنس دود!(فصل هفتم)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
فصل هفتم : چرخ و فلک

[تصویر:  charkhofalak_02.jpg]

بچرخ تا  یادم بره کجامو یادم بره کیَم...

تو فقط  میری....
این  اخرین سکانست تو زندگی منه ...
اینجا پایانه همه چیه! میفهمی؟ میفهمی؟ پایان همه چی ....   لبخند میزنم  تا تو فکر کنی حالم خوبه!  این آخرین باریه که  ماهیچه های صورتم قرار  این حالتو به خودشون بگیرن...
.
.

بعد از این من میمونم تنها با خودم  ...
.
.
حالا دیگه تموم دکترای اعصاب این شهر منو به اسم کوچیک میشناسن!!! قرص های آبیه ساعت هشت شب نمیزارن بهت فکر کنم ...
مگه میشه چشمای لعنتیت  از یادم بره...
تو چی میفهمی وقتی پدرم  برام پیپ میخره... تو چی میفهمی ...
.
کاش هیچ وقت از اخرین چرخو فلک بچگیم پیاده نمیشدم ...