warning

این انجمن دارای مطالبی در مورد دخانیات و ادوات وابسته به آن می باشد
طبق قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران بازدید کنندگان باید بالای 18 سال باشند

warning

اولین بررسی قهوه ایران

فروش دانه قهوه و قهوه جوش

مشاهده سایت

ژورنال سیگار برگ

معرفی انواع سیگار برگ ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

وب سایت آموزشی پاسارگاد تاباک

تخصصی ترین مقالات آموزشی

مشاهده سایت

فروش پیپ

معرفی انواع توتون ایرانی و خارجی

مشاهده سایت

امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«در حوالی آلزایمر»
#1
نامم را به خاطر ندارم
و نمی‌دانم لب که باز کنم
به کدام زبان سخن خواهم گفت،
به کدام زبان دعا خواهم خواند،
به کدام زبان دشنام خواهم داد.

تختِ بیمارستانی را می‌مانم
که به خاطر نمی‌آورد
بیماران مرده‌اش را.

رنگِ چشمان مادرم را به یاد ندارم
و نمی‌دانم که پدر
پیپ می‌کشید،
یا سیگار؟ قهوه میخورد یا چای؟
من در تابستان به دنیا آمدم
یا پاییز؟
در سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار،
یا پنجاه و چهار هزار و سیصد و یک؟
کورش پادشاه روم بود،
یا پارس؟
در کتابِ تاریخ پنجم دبستانمان
لطفعلی‌خان پیروز شد،
یا آقا محمدخان؟
گونه‌ی دختر همسایه
که به یازده ساله‌گی عاشقش بودم
چه عطری داشت؟
درختِ حیاطِ خانه‌ی مادربزرگ
چه میوه‌ای می‌داد؟
نام دوستِ دوران نوجوانی
که در تصادف مُرد
چه بود؟
به اتوبوسی قراضه می‌مانم
که چهره‌ی یکی از مسافرانش را حتا
در یاد ندارد.

تو را اما به خاطر می‌آورم
و می‌دانم روسری‌ات
در دیدار نخست‌مان چه رنگی داشت
و یشمِ ناخن کدام انگشتت را
در اضطراب آمدن جویده بودی!
به حافظه دارم هنوز
عطر فرانسوی تو
و زنگِ ایرانی صدایت را
وقتی سلام مرا جواب می‌گفتی!
می‌توانم به تو بگویم که در آن لحظه
چند برگ
از چنارهای خیابانی که در آن بودیم
به زمین افتادند
و چند کلاغ
بر نرده‌های خاک گرفته‌ی پارک نشستند
حتا می‌توانم خبرت بدهم
قلبت چند بار در دقیقه می‌زد
و چند مژه
تیله‌ی چشمانت را درخود گرفته بودند.

جهان را می‌شود از یاد برد دقیقه‌ای
و می‌توان فراموش کرد
شماره‌ی شناسنامه،
حسابِ بانکی
و نمره‌ی تلفن‌خانه‌ی خود را
اما کارِ دشوارِ به خاطر نیاوردن تو
تنها از دستِ مرگ ساخته است.
مرگ هم که وقتی تو با منی
از کنارم می‌گذرد
و خود را به ندیدن می‌زند
آن‌گاه در بهشت
فرشته‌گان کوچک را توبیخ می‌کند
برای نشانی اشتباهی که به او داده‌اند
و در دل
به لپ‌های گُل انداخته‌شان می‌خندد.

فراموش کردن تو ساده نیست
چون فراموش کردن این نفس‌ها
که گویی تکرار می‌شوند
تا تو را بسرایند.

سلام جهان!:

- منتخب
پادکست  رادیو اسموک | Radio smoke




https://radiosmoke.com


http://Instagram.com/radio.smoke


پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان

© 2010– 2024
® PasargadTabac
All Rights Reserved
كليه حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به پاسارگاد تاباک می باشد
کلیه مطالب این تارنما طبق قانون کپی رایت به ثبت می رسند، لذا استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ممنوع است
طراحی و پشتیبانی :  پشتیبان وب